در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

فقط یک تیکه روشنایی

يكشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۳۰ ب.ظ
دوشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۲ . 23:12غرق در افکارمم

هه حتی از فیفا  هم نمیتوانم لذت ببرم با این فکر مشغول

خستگی همچون صاحبخانه که چندین ماه اجاره اش را طلبکار است

هر از چندگاه به سراغم می آید رفیق

نگاهم نکن اینجوری که می دانی ، که می دانم مشکل کجاست

و برای چندمین بار بدبختی هم همین جاست

فکر می کنم می دانم و هنوز باورم نشده نمی دانم

شاید گر انرژی ای که گذاشتم تا مورد قبول دیگران گردم

باید می گذاشتم تا خویش را باور کنم

می توانستمم بفههم من احمق دقیقا چه غلطی میکنم در این دنیا

میتوانستم فراموش نکنم آری به همین سادگی می شود همه چیز خراب

درک میکردم مرز پاکی و ناپاکی به مو بند است

که نمی توانند ببینندت دیگران تو را که غرق در افکار بر روی یک تیکه چوب روی دریا شناوری

تا بفهمی پایت را باید جایی محکم بگذاری

گر خواهی دلت نلرزد به هر رد شدن سایه ای در تاریکی ، حجمه بادی ناگهانی و یا حتی سرآبی به شدت خیالی

که با خشم فریاد می آوردم برخویش که گر اعتقاد بر این جمله است ""الا بذکرالله و تطمئن قلوب""

پس چگونه جولان دادن خستگی همچون صاحب خانه ای طلبکار و بس بی ریخت

چه باک است از زدن به دل سیاهی

چه ترس از...

این روزها که جنگ داخلی همه جا دارد بیداد میکند

ولی تو نگذار جنگ داخلی شود درونت

نگذار این همه ذوق آواره کوچه پس کوچه های ظاهر نگری شوند

نگذار قشنگی ها به دست خیال سپرده شوند

نگذار احساس کنم منطق و احساس عمیقت حتی برای خویش  گیرد بوی شعار و شاید حتی غلو شده

و رویاهایت بازیچه تحقیر و اشکهایی که به پوچی میل می کنند

بگذار در پیش فرضم همان مردی باشی

که با آسودگی خیال فریاد زنم

""چه خوب است که هستی اینجا در کنارم""

که این خستگی ها فقط نقشی باطل از خیال اند و رفتنی....


پ.ن1:عذر میخوام که هنوز به بدقولیم پایبندم...راستشش خودمم خیلی دوس دارم اون پست طنز بزارم و اون پیمان شاداب و پشتش اما خیلی وقت اوکی نیستم و نتونستم هنوز رفعش کنم اما همواره امید به خودش.

پ.ن2:این آهنگ مال یک سریال که چندسال پیش شبکه دو تو محرم میگذاشت.خوانندش که مشخصه علیرضا قربانی ولی اسم سریالش هرچی فکر میکنم یادم نمیاد.از اون دست آهنگهایی که عجیب بهاش نزدیکم و انگار روایتگر حال وروز این روزهام و خیلی دوسش دارم هرچند حس این آهنگ خیلی پاکتر و بزرگتر از من هست.

هرچه داغ را به دل سپرده ام هرچه درد را به جان خریده ام در عبور سال ها.....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۳
پیمان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">