در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

و باز این روح نا آروم

سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۱۵ ب.ظ

من تو خانواده ای محتاط به دنیا اومدم
جایی که همه سعی میکردن درست ترین کار بکنن و کمترین اشتباه
واسه همین هم اشتباه انچنانی رخ نداده تو خانوادمون و همه چی متعادل بوده تقریبا(نه که بی اشتباه ولی خب)
حتی میتونم کلی تر بگم
تو فامیلی محتاط
وقتی به تک تک بچه های فامیل نگاه میکنم نگاه میکنم هرکسی یکجوری جمع کرده خودش
به خواهر برادرام و شغلاشون که نگاه میکنم
میبینم هرکدوم شغلهای دولتی و نسبتا مطمئن و با حاشیه امنیتی دارن
و زندگی متعادلی تونستن بسازن
حتی به وضعیت فعلی خودم که نگاه میکنم میینم میتونم یک زندگی ساده و اروم بسازم
با توجه به موقعیت شغلیم و وضعیت موجودم ....
اما خب نکته ای که هست تا اینجا ماها فقط مطمئن ترین کار کردیم
نه رویایی ترین کار
مسئله از جایی شروع میشه
که من به دنبال رویا
بخوام پام بزارم تو دنیای ریسک و هیجان و احتمال و تلاش و توکل
البته تو همه زندگیها این توکل و تلاش هست
ولی تو زندگی رویایی
این ها نسبت بیشتری به خودشون  میگیرن

و کلا معادلات به هم میریزن

چون همه چی فرق میکنه

حتی کسی که قراره کنارم قرار بگیره...باید روحیه خاص تری داشته باشه اون نفر نسبت به کسی که بخواد با همین شرایط آروم کنارم قرار بگیره

میدونین
این که واسه یکی مث من که تو این خانواده
تو این فامیل بار اومدم
رفتن دتبال رویایی مثل هنر
خیلی سخت تره نسبت به کسایی
که تو خانواده ای هنری
خانواده ای ولنگ و باز
و یا حتی خانواده ای با تربیت عالی و خلاقیت پرور تربیت شدن
و کسی مث من میخوام که پا به این مسیر بزارم

رسما باید پی خیلی چیزا رو به خودم بمالم

یک آینده پیچ در پیچ تو جامعه ای پیچ در پیچ

راستش دقیقا دو روی سکه وجود داره

همونقدر که احتمال موفقیت هست

همونقدر هم احتمال شکست هست

که خب همینم جذاب و در عین حال ترسناکش میکنه

ازاون واقعیت هایی هست

که دو طرف نظر دهنده درست میگن

کسایی که میگن دیوونه چه کاریه بچسب به همین وضعیتت و زندگیت بکن

و کسایی که میگن برو دنبال رویات

خلاصه که سخت با تفکری محتاط باراومده  کاری غیر محتاطانه انجام بدی

ولی خب تو کل فامیل هم من کسی بودم که از بچگی بیش فعال بودنش حفظ کرده

من همونم که باباش تو بچگیش بهش میگفت بچه تو چرا نرمال نیستی
..وقتی ناخوداگاه تو بحثهای سیاسی چپی و راستی بابا و داداش شرکت میکردم خخخ

من همون دیوونم که یکجا نشستن بهش نیومده

همون که سرکلاس انقدر حرف میزد که مدرسه و دانشگاه و کلافه میکرد

همون که  از خواب بدش میاد

و تا فعالیت نکنه خوابش نمیبره

نمیتونم ساکت بمونم

نه نه نه

ترجیح میدم آخرش شکست باشه و هرگونه تبعاتش

تا حفظ یک زندگی روتین و محتاط و مطمئن


البته که کسی که عمری محتاط باراومده نمیتونه..نمیشه که یهو دل به دریا بزنه

ولی ولی ولی

دوست ندارم روزی بیاد که یادم رفته باشه

روزی که حسرت بخورم

روزی که خاطره هام به چند قالب یکنواخت و تکراری خلاصه بشه

وگرنه البته که زندگی هرجور باشی میگذره و اخرشم مرگ


شیطنتهام و قلقلکهام  باید تا ابد ادامه داشته باشه

وگرنه پیمان بدون شیطنت یعنی جنازه


کلا میدونین

نمیخوام نقض کنم این که زندگی مطمئن و اروم داشتن بده

ولی بحث سر این که بعضی ها مث من توقعشون بیشتر از این حرفاست

و تا تو مسیر و مکانی نباشن که بهش علاقه دارن

اروم نمیگیرن

واقعا بحث سر درستی غلطی نیست

بحث سر اروم نبودن روح

مث روح من که این روزها اروم نیست....
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۵/۰۸/۲۵
پیمان

نظرات  (۵)

موافقم
برید دنبال رویاهاتون
حتی اگه به شکست منتهی بشن
لااقل دیگه حسرت نمیخورین که چرا نرفتم! میگید رفتم و نشد
دیگه وجدانتون پیش خودتون راحته

البته اینها بر فرض به وجود اومدن بدترین شرایط بود!

که اگه عملی بشن رویاهاتون دیگه بهتر از این نمیشه! :)
پاسخ:
لطف دارین

دقیقا...باید رفت دنبالشون....حداقل اون حسرت نیست...

دقیقااا..تازه تو بدترین شرایط


وااااااایی...عالی میشه

دنبال رویاها رفتن خوبه.. اما گاهی ی چیزایی مانعت میشن..
بی گدار هم نباید ب آب زد بدون توجه به اطرافیانت...
پاسخ:
دقیقا مااانعه میشن
قبول دارم..همواره تعادل و تعادل و تعادل
سلام
زندگی بدون رویا که معنی نداره
میتونین هم کار مطمئنتون رو داشته باشین بعد از مدتی که زندگی رو غلتک افتاد وقتی هم برای رسیدن به رویاهاتون بزارین اینطوری ریسکش کمتره :)
پاسخ:
سلام خوبین؟
دقیقااااااااااااا

ریسکش کمتره...ولی لحظات از دست رفته چی
من میگم بینش انتخاب کنیم :)
سلام
پسرم هم نظر شما رو داشت ولی بعد از ازدواج به حرف من رسید :)))
پاسخ:
سلام
خوبین؟
خخخخ همیشه حق با مادراست خو :)
۱۴ آذر ۹۵ ، ۰۹:۰۶ هنوز یلدا
وبلاگ رو ترک کردین؟
پاسخ:
سلام خوبین؟
متاسفانه به مدت دوهفته بکوب مشغول بودم
وگرنه این وبلاگ خونه دوممه..ترکش به محال نزدیک

ممنون بابت به یاد بودنتون:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">