در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان
پنجشنبه دوم خرداد ۱۳۹۲ . 23:5کادویش را دادم

اشک ریخت

جالب بوداشکهایش برایم

هرچند اولین بار نبود دیدنشان برایم

هرچند محدود

می گویند در هیچ سنگری اما ندیدست از او هیچ گاه اشکی

ای بسا در اوج سختی

برای  تو پدر

کسی که دوست داشتن تنها مقداری ناچیز از لیاقت توست

دوستت دارم ....

با تمام نقص ها و نداشته هایت

و ای بسا نداده هایت

....

دوستت دارمی به وسعت پدرانی که لیاقتشان است نام پدر


روزت مبارک بابا@};-

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۳۰
پیمان
دوشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۲ . 18:24سرت داغ کرده است

از ندانستن ها

از فشار ناجوانمردانه زدگی برای ناامید کردن

از شکست ها

از خون دل ها

از دردها..

می گذرد چندسوایی به همین روال

پنجره را باز می کنی

نسیمی ملایم است که سایشش برتنت از داغی می کاهد

کارخانه مغز شروع به تولید منطق می کند

اولین سوال چه مرگته؟!

جواب احساس تنهایی و خستگی

سوال دوم مگر این همه نعمتت نداده است خدا؟!

جواب مثلا؟!!

مثلا حس خوب unknown..سادگی..فکر خوب پاکی

پدرومادری با هزاران مرام و خاکی..سلامتی

دوستانی که هرچند اندک اما خیلی وقتها ازشان حس خوب می گیری 

جواب خب خیلی وقتها ندارمشان..

دردهایشان آنقدر زیاد می شود که دور می شوند ازم بعضی اوقات

نبودن ثبات در گرفتن حس خوب ازشان خسته ام می کند

بعضی وقتها اندک حس بد میگیردشان ازم

و تنها می شوم

تنها می شود دور برم ..تنها..تنها و تنهای تنها

سوال سوم مگر بهشان وابسته ای؟

جواب چه ربطی دارد؟

زان که نباید وابسته شوی هیچ وقت به هیچ چیز

جزخدا

نعمات خدا نه برای وابسته شدن است بهشان

بلکه برای ساختن حس خوب است فقط

که درکشان کنی قدرشان بدانی و از بودنشان لذت ببری

و خدارا شکرگزار

به خاطر این همه حس خوب

در پایان روز اگر عشق واقعی را ساختی میگیری از خدا مجوز دنیای نیک

جواب قبول کن سخت است در مصاف نابرابر این همه نامیدی

میل خودت است اما...

قوی کن اراده ات در پس شعار گامی استوار در مسیر

قوی کن ارده ات

که حس خوب هرچند سخت بدست می آید

اما از دست ندادنی


و جواب تنها بود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۳۰
پیمان
دوشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ . 19:29زمستان بود آن زمان در بندر

در اوج تنهایی و خانه نشینی های آن دوره

من دراز بودم در حد ولو روبروی تلویزیون

به صرف دیدن یک فیلم روسی با نام ایثار

کارگردانش که بود؟آها آندری تارکوفسکی

چه تیتراژ زیبایی داشت آهنگش مهم

شاهکاری دیگر از باخ

نوای آهنگ درذهن همراه با شروع شدن فیلم

به نصفه رسیدن و پایان گشتن فیلم

و من  آن روزها با سن وسال کمتر که بیش از الان نمیدانستم

رفتم بیشتر و بیشتر فرو در تنهایی خود

در پس  همزمانی گنگی فیلم و لذت بردن از آهنگ

و جمله ای  سرشار از گنگی و درد

جدا شده از آن فیلم در خانه های خالی حافظه

"" گاهی در آغاز کلمه ای... چرا این طور شد پدر؟!!! ""

جمله ای گویای شرح حال خیلی از روزهایم

....

این بود شرح حال یک روز  از 4 سال تنهایی

عین خویش با گنگی سرشار...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۳۰
پیمان
چهارشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ . 21:23در پس هرشکست

در کمبود جولان گاهی برای نمایش

در استیصالهای هراز چندگاهی روزمرگی

جز دست پرمهر خدا

دستی تشویق گر دیگر  نیز مرا به جلو فرا میخواند

که حالا حالاها موقع افولت نیست


مادر روزت مبارک@




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۳۰
پیمان
دوشنبه نهم اردیبهشت ۱۳۹۲ . 14:5یک روز ای دوست بهم بگو چرا؟؟!!

که چرا می دهی مرا حس بد؟؟!!

 که من گرچه نه مادیات داشتم و نه ظاهر و نه حتی زبانی  چرب و نرم

اما سعی کردم همواره با لبخند  حس خوب دهم تورا

لطفا فقط بهم بگو چرا؟؟!!

بهم بگو چرا بی آن که گویی نقصم را

هردم کنی برایم قضاوتی دائم و پیچی نسخه ای ثابت را

بهم بگو چرا نمیایی کنیم هردم شادی از سرشاری حسهای خوب خداوندی

بهم بگو چرا در دادن حسهای خوبت گزینشی عمل میکنی

نخواه باور کنم اسیر بازی زمانه گشته ای

نخواه باور کنم با سیاستهای کتیف روزگار عجین گشته ای

امروز دلم گرفته است ای دوست

در غیاب حس خوبت که هرچند خیلی وقت است غایبند حسهای خوبت

اما خیالت راحت ای دوست

زان که من نخواهم شکست

ازپس رسیدن هردم لطفهای زیبای خداوندی

چه در رویا چه در واقعیت که همواره از پس امید

و شکر گزاریم هردم در برابر این همه قشنگیهای پررنگ

اما چرا دروغ؟

در میکند..درد می گیرد جای خالی حس خوبت

ای بسا مثل الان...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۳۰
پیمان
پنجشنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۲ . 3:0از جنگ برگشته ای

عاشقان و معشوقین و شکست خوردگان و خائنین

در محفل بزم و غم

همگی به دورهم

احساس تنهایی تنهایی و تنهایی

کمی بعد می فهمی خدا هم تنهایی را فقط برای خود می خواهد

از جنگ برگشته ای با کوله باری در دست

کوله باری مملو از مدالهایی آغشته به بوی معرفت

هرچند ارزشی نیست دیگر انگار مدالهای زیبای خدادادی را

کسی هم حتی نفهمید کم کم مردن ذوق حاصل از برگشتن برروی صورتت را

از جنگ برمیگردی اما همه چیز درحال تکرارشدن

باختها بردها عشق ها و حتی حس زیبای تازه ترشدن

از جنگ برگشته ای و همگان در انتظار

آری اتفاقی روال گونه و تکراری دیگر را انتظار

افتادن سربازی دیگر در پرتگاه شکستن

ولی...

از جنگ برگشته ای اما

در کوله بارت جز مدال

هست بی نهایت امیدی به وفور

تحفه تمام نشدنی خدا با تموم کم رنگی هایش

از جنگ برگشته ای

هرچند اولین بار نیست که از جنگ برمیگردی.

بعد نوشت:زمانی که داشتم مینوشتمش این تصویر مدام جلو چشمم بود(تصویری جدا شده از کلیپa wolf of a door از گروه radio head )که با تموم حس تلخی نامیدکنندگی که به آدم میده ولی گفتم خالی از لطف نیست بزارمش.

www.uplooder.net

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۳۰
پیمان
سه شنبه سوم اردیبهشت ۱۳۹۲ . 2:34اینک زمان شاد شدن کفترهای امام رضا....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۳۰
پیمان
پنجشنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۲ . 13:36

گر که خواهی بشنوی

سوز دل این روزهایمرا

بشنو این دلنشین ترنم را

تا  که درک کنی

حال و هوای چندسوای زندگانیم را...

اندکی صبر سحر نزدیک است...

تحفه ای از محمد اصفهانی با شعری ناب از زنده یاد قیصر امین پور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۲ ، ۱۹:۳۰
پیمان
شنبه بیست و چهارم فروردین ۱۳۹۲ . 10:23

سادگیهایم در آن حد است

که تو ای انسان نیک

با لمس کردنش

یا فکر میکنی چه موجودیست بس احمق

و یا چه جلب گرگیست در لباس گوسفند

می دانی

با تموم دردهایش و حتی ضربه هایش

تنها مهم حس خوبش است

همان حسی که به زور چندین دسی عدسی هم نتوان دید

همان حسی که فعلا در عدم ثباتش در پس عدم قوی بودن خویش در عذابم

همان حسی که در پس قضاوتهای عجولانه ام درد می کشد

   همان حسی .....

اما می دانی چرا همه چیز را برای داشتن این حس حس خوب به جان می خرم؟

نه..نه..بی شک بهشت برین نیست

بلکه از آن هم بهتر

آری درست فهمیدی

اسمی ندارم برایش..حتی برای شکافتنش

تنها چیزی که می دانم

این است که وقتی دارمش آزادم..خندانم..آرامم

حال تو بگو

چه میخواهی جز اینها؟

تو را نمی دانم

اما با داشتن اینها

حتی از بهشت برین گریزانم

چرا که....

.

.

.

زلالی اشکهایم را به تو مدیونم حس خوب

بیشتربا ما باش

حتی در هردم بهونه گیریهای بچه گانه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۲ ، ۱۹:۳۰
پیمان
پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲ . 12:4میپرسی ای دل

وقتی در بین زمینیان نه جایت است

وقتی دلت هیچ جایگاهی امن و آرام در هیچ دلی نمی یابد

پس چگونه باید زندگی کردن در بینشان

گویمت ای دل خود را به خدایت بسپار

تنها به او

در ادامه توشه راهت

تنهایی  اشک و شاید حس خوبی حاصل از مثبت بودن

بدان ای دل که بگذرد این دوروز هم با تلخی هایش با همه حس های بدش

ای بسازودتر از سپید شدن موهایت

فقط

از دست نده ارزشهایت

ارزشهایی که داده است بهت

به خود خود خود خود خودت

.......

آهای بالایی

آهای صاحب دل

هرروز با گذر هر ثانیه

احتیاجش بیشتر می شود بهت

طفلک عجیب اعتیاد پیدا کرده است بهت

تنهایش نگذار هیچ وقت هیچ گاه و حتی هیچ لحظه

می دانی که فقط تورا دارد

حتی در سکوتی از برای دیده نشدن اشکهایش@

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۲ ، ۱۹:۳۰
پیمان