در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان
شنبه سوم فروردین ۱۳۹۲ . 13:32بهاری آمده

دو سه روز حتی گذشته از آن

گویندش بهار 92

اسمش اما مهم نیست

هیچ گاه مهم نیست

حتی اگر گره خورده با گذر عمر

و حتی تلخی فراموش نشدنی هجران دوستان خوب

تازگی و تغییر اما همواره جلوه او

این مهم است ای دوست

من چه کردم و چه خواهم کرد برای روح خود

بی شک  باید پاکش نگه داریم

این لوح صیقل داده شده با طرح خداوندی را

با معرفت طراوت  نیروی عشق و حتی حس آزادی

امید است باشد این بهار

رسم نو شدن هر انسان نیک

رسم تغییر و عطوفت در ...

در آخر اما

 برای سال نو گویم تبریک

به تمام دوستان نیک@

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۲ ، ۱۹:۳۰
پیمان
شنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۱ . 1:13در رویاهایت هردم آمال باور شدن را می پرورانی

به کی؟

انسانهایی که نه وابستگیشان را جایزمی دانی

و نه حتی در خیلی اوقات تفکرشان

پس به دنبال  چه چیز در اثبات کردن خود به آنها هستی

برای چه هردم سودای باورشدن

پیمان تو همینی

حاصل عشق بازی خدا با با رویاهای خویش

تنها اثبات لازم

تنها باور نه حتی به او

بلکه تنها به خودت

قدر اشکهای پاکت را بدان

و انرژی بگذار پشت فکرهای خوب

که باشد روز خودباوری تاره اول راه

که آن روز حتی داشته باشی کوهی از حسهای بد نباشد حالیت خستگی و حتی اندک ناامیدی

آن گاه که اتوماتیک وار  آپدیت ناخودآگاه اثبات شدن به دیگران

که حتی نشاید آن روز آن قدر واجب

که شاید حتی تنها

باشد ماموریتهای بسیار در هر کوره راه

اشکهایت را پاک کن

که خیلی کار داریم پسر خوب@

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۳۰
پیمان
دوشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۱ . 12:41روشنفکران جامعه درخوابند

هوس بازان جامعه در تکاپوی قدرت

دل زندگان جامعه در زندان

دل مردان جامعه درایوان

عاشقان جامعه درپیکار جنگی نابرابر

بی احساسان جامعه برمصدر قدرت

منطق جزحرف باقی نمانده است

چیزی که است شهوت دروغ تباهی و ویرانی

***** جامعه یکه تازی میکنند بر معصومان جامعه

احمقان جامعه دست درازی می کنند بر عاقلان جامعه

تفکر چیزی نیست جز یک نگاه شهوت آلود

و دورون چیزی نیست جز ظاهری باطن آلود

بازار مولاست گویی

شتر هم با بارش گم شود گویی

دیگر حرف شروع عمل نیست

و عمل چاره ساز راه نیست

هرچه هست نامیدی سیاهی فقر و ویرانی

اما...

گویند آید روزی مردی

چه کسی باشد مهم نیست

مهم فرستنده اش است

که گویند

بازگشت همه به سوی اوست

همه شعرها چه زود می روند

و مغزها چه زود خسته می شوند

باشد که باری دگر....


دفترنوشت-تابستان 89

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۳۰
پیمان
پنجشنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۱ . 13:19در فکرم بود امسال زمستان چرا

هیچ هنگام نداشتم حس زیبای بیدارشدن با برف را

آن هنگام که در طلوع صبحی دگر

لطف خدا و اعطای زندگی در روزی دگر

نگشتم بیدار چرا با ضمیمه نمایش برف جمع شده بر ایوان

چرا نداشتم من آن حس غافلگیر شدن را امسال 

رک بگویم اندکی دلم غمگین بود

زان که توقع چندسال اخیرم  از زمستانش تنها این بود

بی شک  13 روز مانده به عید و هوایی که خوراک لباس نیم آستین

هیچ امیدی را نتوان بود ای بسا در حد یقین

دیشب اما هوا اندک سرمایی  برخود گرفت

نم نم بارانی و پوخ پوخ برفی(به قول خدابیامرز مادربزرگ)

شدتش ولی نه آنقدر که ایجادکننده امید در دل پرطراوت پیمان

خوابیدم با ایجاد ضریب اطمینان

 زیاد کردن دوسه درجه ای بخاری که با آن شعله هایش عجیب جولان می داد

....

هووو هوووووووو هووو هوووووو

گذشته ساعت از 10 و سوز سرمایی عجیب

بازشدن چشمانم به آرامی و درشت شدنشان در اثر رویت صحنه ای عجیب

چی؟چه شده؟امکان دارد مگر؟!!!

ای خدای بازیگوش..باز بازی معرفت را جلویت باختم

باز....

جز صدای زیبای هو هووی برف

در دلم اما تک صدایی میگفت

((خدایا مرسی))

AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۳۰
پیمان
شنبه دوازدهم اسفند ۱۳۹۱ . 23:5چه کسی گفته است انسان آزاد است؟!!!

اعتراضم هردم به این جمله

انسان دربند است دربند روزمرگی خویش

روزمرگی را به او از او به زندگیش داده است خدا

انسان در ذات این روزمرگیست

روزمرگی شاید دلیل پنهان هر مشکل انسانی

روزمرگی حتی شاید بازی خراب کن آزادیست

آزادی اما نمی کند خویش را اسیر مسخره بازی های روزمرگی

چرا که بهایی گران دارد این آزادی

که حتی شاید آزادی هدف آفرینش

چه با بهایی بس گران

چه حتی با مسیری پردردناک...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۳۰
پیمان
شنبه پنجم اسفند ۱۳۹۱ . 11:0

آه ای منطق یک لحظه رهایم کن

بگذار تمام لحظه هایم سرشار از احساس باشم

قضاوت های احساسی رابطه های احساسی زندگی احساسی

آن گاه شاید درک کنم که چرا این گونه اند مردم این روزگار

چرا اینقدر سخت شده اند در برابر خوبی؟

چرا ترجیح می دهندبرای اولین بار به گرگ اعتماد کنند

اما بعد از خوردن ضربه دیگر حتی سادگی را باور نکنند

بگذار اشک بریزم و ناله کنان معترض باشم 

که چرا باورم نمی کنند و چرا اعتمادم نمی کنند

که حتی حرفم را نیز به سو برداشت ترجیح می دهند

بگذار فراموش کنم که همه چیز تقصیر خودم است

....

به خدا ای منطق رهایت میکردم اگر

از نگاه ناامید شده خدا نمی ترسیدم

حتی با تمام این که سالهاست دوستت دارم@

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۳۰
پیمان
پنجشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۱ . 11:14رفته بودم امروز به یک عکاسی

چند قطعه عکسی و کارهای فارغ التحصیلی

طنین صدای عکاس هردم در گوشم

بازکن چشمهایت را باز کن چشمهایت را

چندلحظه بعد اما درون تاکسی

و فکر به گفتگو های معمولی عکاسی

باز میکردم هردم در تاکسی

به اختیار چشمهایم را تا ماکزیم

خیلی حس ها بهتر بود در آن لحظه

 بهتر دیدن

بهتر درک کردن

و حتی بهتر حس کردن

پیش خود می گویم

چه خوب است هردم بازکنم چشمهایم را

زان که می دهد هربار

حس استحکام اعتماد به نفس بیداری و بی شک آزادی

حس خوب اراده ای بس پربار

که در پس آن کمک رسانی حس خوب به دوستان

می دانم به نسبت گذتشته شاید این رویایی بیش نیست

هرچند امیدش همواره هست

اما...

باید منتظر آینده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۳۰
پیمان
جمعه بیستم بهمن ۱۳۹۱ . 19:39چه بسیارند تقاضاهای بخشش

هرروز و هردم یک جور

دارم اما یکی تقاضای بخشش

نه عین دیگر تقاضاهای بخشش

باید باشد لاقل این از نظرم

می دانی که هردم گویم آن گاه که تورا دارم هیچ گاه تنها نیستم

خیلی وقت است نمی دانم چگونست که گه خوبم و گه بد

من همین قدراحساس می کنم

که شعار است هردم که می گویم تورا دارم پس تنها نیستم

زان که وقتی خوبم آری

اما وقتی بدم سرشار از تنهایی

احساس این شعار عذابم می دهم

 کاش میگذاشتی پیش پایم تک راه حل

چگونه همواره ثایت بودن چگونه همواره تو را سرمست بودن

چگونه با تو هردم نداشتن احساس تنهایی

گاهی وقت ها چقدر تلخ است بدانی  خود تنها راه چا ره ای تنها سازنده

گاهی وقتها چقدر تلخ است بدانی اراده ضعیف خود تنها مشکل

تقاضای بخششم را بپذیر

حتی با احساسی به بوی شعار

که شاید این یک روز باشد

آغاز راه سخت پاک کردن شعار@




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۳۰
پیمان
پنجشنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۱ . 0:32

دلت بود آن

که گرفت از پس پرذوق و شوقی

حال چرا گریه می کنی؟

مگر بار اول که میگیرد این دل؟

امید داشته باش ای دل

راهی ست که خود با افتخار قبول کردی

پس ببخش انرژِی  حس خوب و امید

مهم نیست که شاید حتی هیچ وقت نگذارد در دامنت آن زندگی رویایی

مهم این است که در هفت آسمان

تو را سازنده تعریف می کند

وقتی با افتخار  برند کارخانه بنده اش را برای فرشتگان تبلیغ می کند.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۳۰
پیمان
سه شنبه دهم بهمن ۱۳۹۱ . 13:3سلامی این بار به فارسی معیار

یه ایده ای تو ذهنم....میخوام مصادف با یک سالگی وبلاگ یک سری چیزهایی اضافه کنم..نه نه

اشتباه نکنید..قرار نیست به سادگیش دست بزنم...چون اگه بخوام سادگیش بگیرم دیگه خودم

نیستم و این وبلاگ معنی ای نداره..همه چیز به همون سادگی که دلم هست باقی خواهد

موند..منتها تو این فکرم که همونجور که پایه اصلی به وجود اومدن این وبلاگ دل نوشته های خودم به

این صورت که خب هروقت احتیاج به نوشتن دارم میام و اینجاحرف دلم می نویسم..حالا می خوام

آهنگ رو هم اضافه کنم..شاید احساس کنید  این کار در راستای جذب بیننده می کنم که البته با توجه

تعداد نظرات وبلاگ و سوت و کور بودنش احساستون منطقیه..ولی خب آهنگهایی که بزارم صرفا

آهنگهای به روزی نیستند چون اون آهنگها هم عین نوشته هام دل نوشته حساب می شن هرچند که

دل بزرگ دیگهای ساختشون......پس مطمئن باشید صرفا چیز جذابی ازلحاظ ظاهری نخواهد بود که

بخواد تعداد بیننده رو ببره بالا(البته صرفا کسایی که واسشون ظاهر و مطالبوبلاگواسشون

مهمه)....صرفا دلنوشته هام منتها این بار به زبان آهنگ دلی دیگر@


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۳۰
پیمان