من میگم پدرومادر هیچ،خانواده هیچ،دوست و رفیق هیچ،جامعه هیچ
اصن نعوذبالله خدا هیچ
آدم در برابر روح خودش مسئوله هوم؟
وگرنه با حیوون فرقی نمی کنیم رسما
چی دارم میگم؟
یاد یک داستان افتادم راستش و جیگرم بعد سالها سوخت
واستون تعریف میکنم و بعدش تو ادامه مطلب یکم فک میزنم
که اون بخشش مهم نیست و تنها مهم همین داستان
و اصلا هم مهم نیست که تکراریه این داستان و شنیدینش و حتی شاید ثبتش کرده باشین
چون استثنا باید تکرار بشه و تکرار بشه
اونقدر که من به بچم بگم و بچم به بچش و .....
یادم نیس چندسال پیش بود یا تو کجا خوندم
تو وبلاگ کسی بود یا مجله چلچراغ چندسال پیش
این بخشش اصلا مهم نیست
من به صورت خلاصه واستون میگم ولی اگه دوست داشتین لینک کل داستان و شرحیاتش هم واستون میزارم
خواستین بخونین
نو المپیک 1968 مکزیکوسیتی مساابقه دو مارتن برگزار میشه
یکی از پرتماشاگرترین مسابقات المپیک
مسابقه شروع میشه و خیلی پرشور و هیجان ادامه پیدا میکنه
دوندگان تمام سعی و تلاششون و میکنن
تا این که به خط پایان نزدیک میشن و از خط پایان رد میشن و نفرات اول تا اخر مشخص میشن و ولو میشن روی زمین
هیجانات رو به پایان و جمعیت اماده ترک استادیوم
تا این که گوینده ورزشگاه اشاره میکنه میگه ورزشگاه ترک نکنین و هنوز یک نفر مونده تا از خط پایان رد بشه و مسابقه تموم بشه
همه با تعجب منتظر وایمیستن و نظاره گرش میشن
دونده ای اهل تانزانیا
20 کیلومتر تا خط پایان داره و لنگان لنگان با پایی بانداژ شده داره
خیلی اروم میدوه
هرچندوقت می ایسته نفسی میگیره و دوباره به مسیرش ادامه میده
نفس نفس میزنه ولی انصراف نمیده
یک سری دورش میگیرن که منصرفش کنن ولی انصراف نمیده
زمان زیادی میگذره
شب میشه
چندکیلومتر به پایان داره و هنوز تردید وجود داره که تموم کنه یا نه
جمعیت مشغول تشویق کردن میشن
به نزدیکیهای خط میرسه و باز به نفس نفس می افته و متوقف میشه
ولی باز ادامه میده
تماشاگران اونقدر که از حرکت این دونده هیجان زده و خوشحال ان
از اول شدن نفرات اول شوق و هیجان نداشتند
دونده میدوه و به خط پایان نزدیک میشه و خط پایان رد می کنه و با تمام وجود ولو میشه رو زمین
هیچ کس نمیتونست درک کنه دلیل این استقامت چیست
هیچ کس باورش نمی شد کسی هم میتونه همچین غیرت و اراده ای داشته باشه
وقتی حالش جا میاد و خبرنگار ازش میپرسه
شما که میدونستین دیگه فایده نداره چرا ا این وضعیت جسمی به مسابقه ادامه دادین؟
فقط یک جمله میگه
مردم کشورم من چندین هزار کیلومتر نفرستادن که فقط مسابقه رو شروع کنم،من فرستادن که اون به پایان برسونم.
..............