در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

الان‌که ساعت ازپنج صبح روز جمعه گذشته

الان که من هنوز نخوابیدم

خوابم‌نبرده یعنی

از گرسنگی اونم در اوج خستگی

الان‌که دهنم و گلوم.پره از عطر خشره کش

الان که اهنگی از یان‌تیرسن که داره پخش میشه

الان‌که من دارم دارمجون دادن یک سوسک‌میبینم از پس جولان دادنهای آخرش

که شاید از روی آخرین‌تلاش ها برای زنده موندن و یا آخرین لذت ها از زندگی

دقیقا همین الان

اره

من دارم تو هپچین وضعیتی به این‌فکرمیکنم که یک‌سوسک دوس داره با حشره کش بمیره یا دمپایی

حقیقتش بیشتر این‌که دارم‌ اخرین‌جولان هاش تماشا میکنم و حتی وقتایی که میره تو اتاق و تماشاش میکنم

دقیقا برای فهمیدن همین سوال

اخه واقعا هرکدومش فلسفه خودش داره

اگه ددس دلشته باشه با حشره کش بمیره

هرچند که با زجرکش شدن اما بازهم امید به نجات براش باقی میونه

پس اون سوسک میشه‌گفت سوسک امیدواری بوده و از بد روزگار یک ادم احمق‌مث من دیدسش و دخلش اورده

اما اگه بخواد بادمپایی بمیره

یعنی که فقط میخواد تموم‌بشه

زود و تمام و سریع

بدون دردی توامان

البته ترجیحا با دمپایی ای غیر ابری

چون اینجوری شوخی شوخی دهن بدبخت فقط سرویس میشه اونم‌با زجرکش شدنی با تاخیر زیاد

حقیقتش جوابی وجود نداره

چون نمیتونم خودم‌جای سوسکه بزارم

چون از هیچی زندگیش خبر ندارم

اما اگه خودم جاش بودم

نمیدونم‌واقعا نمیدونم..جدی میگم

با تموم‌همزاد پنداری ای که سعی میکنم‌باهاش بکنم

ولی جفتش مزخرفه واقعا

بیشتر از هرچیزی اخه این‌حس بهم دست میده که با انتخاب هرکروم‌از راه ها بعدها تحلیلم‌خواهند که اامیدوار بوده یا ناامید و من‌واقعا اسن‌قضاوت‌نمیخوام

فی الواقع نمیدونم سوسکها هم درخواب میتونن بمیرن‌یا نه

اما بازهم ترجیح‌میدادم درخواب بمیرم

گور بابای حشره کش و دمپایی

و البته بی خوابی

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۸ ، ۰۵:۱۹
پیمان

یکی از فوبیاهام همیشه این بوده که ادمهای خوب 

گیر ادمهای بد بیوفتن

سواستفاده بشن

ضربه بخورن

و باز تااخر همینجور گیر ادمهای بد بیوفتن

که یا اونا هم مث اونای بد ادم بدی بشن

یا با افسردگی به پایان‌عمرشدن‌نزدیک بشن

 

 

جلوتر که رفتم ولی دیدم کلا از داستان‌پرتم

چون اصلا جذابیت داستان به همین

اصلا اون ادم خوبها خودشون ادم بدهایی بودن که تو زندگی قبلیشون بد بودن الان خوب شدن که تقاص پس بدن

دیدم بابا اصلا ادم بد و خوب معنی نداره

یک حال هست و یک حول

که مدام اینا دوتا با هم‌ورمیرن

من‌چرا بیخود فوبیادار میکنم خودم

 

پینکی حرفم‌قطع میکنه

از شما توقع میره یک‌حرفی سخنی یک‌کوفت سیاسی کو این روزهای بی وجدان از خودت در کنی

بهش‌نگاه میکنم

به نظرت‌امروز ناهار چی درستت‌کنم؟

جواب حرفم‌ندادی

تو هم‌نزاشتی نوشتم تموم‌کنم این‌به اون‌در

 

خب الان‌چی؟

هیچی

بی پایان؟خالی خالی؟لااقل حرفی که شروع کردی تموم‌کن

ولش کن ناهار مهمتره

همین‌تک و توک خوانندتم از دس میدی اینجوری که

اونا ناهار برام درست میکنن؟

احترام‌که این چیزهارو نمیشناسه

شکم‌گرسنه چرا...اینم پست سیاسی

ازت ناامید شم‌ یعنی؟

 

نمیدونم‌پینکی جان..هرچی تو حالته....

 

میشه امیدوارکننده تموم‌نشه این‌پست..بی پایان..گنگ مث همیشه

قاطی کردیا...داره میشه دیگه

تا بعد پس

سی یو

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۸ ، ۱۲:۵۴
پیمان