در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

میدونی وبلاگ جان

خانه دوم من

بزار واست بگم مشکل کجاست

تو حق داری گلایه کنی....چون داری بقیه وبلاگ هارو میبینی

سطح خودت میبینی و خلوتیت و سطح بقیه و شلوغیشون

همه این ها درست عزیزدلم

اما متاسفانه نویسنده ی تو یک آدم بیش فعال

کسی که  نمیتونه یک جا بنشینه...باید همش اینور اونور باشه..همش در حال فوضولی کردن...شیطونی کردن...تجربه کردن....سرشار شدن

واسه همین حتی اگه جسمشم ثابت باشه،روح و فکر و ذهنش همیشه ی خدا یک جای دیگست

مال الان نیست ها،از خود بچگی که تو اوج مریضی و عمل های مختلف که میرفت با این اهرم تخت بیمارستان ور میرفت و تخت های مریضهای دیگر بالا پایین میکرد بگیر

تا خود مدرسته

و حواس پرت سرکلاس و تو گوشی خوردن از معلم های بی پدر

و حتی دانشگاه و درسهای مزخرف کامپیوتر ولی تو فکر محیا و چندسال بعدشم ویانا و....

همیشه این نویسنده ی تو همین بوده

حقیقتش بخوای

اصلا کلا مال این دنیا نیست

یکم شفاف تر بگم

دنبال یک بهونست که زودتر پاسپورت اونور از خدا بگیره و ترسش از مرگ بریزه و برررره

واسه همین نمیتونه پای تو بشینه مرتب

دوستت داره ها

چون تو مادر بچه هاشی

مادر نوشته هاش

ولی چه میشه کرد که هم مرزی با روزمرگی

کسانی که تو این دنیا هستن روزمرگیاشون بهشون خو کرده

و تو هم همجواری باهاشون

واسه همین نمیتونه مرتب پیشت باشه

گله نکن از این که چرا تو کانالش مرتب پست میزاره

خب اون تو گوشیشه و همراهش

اگه اونم همراهش نبود

سرنوشتش مث تو میشد

هرچند حالا که میخواد تلگرامم فیلتر بشه

دیگه دلت هم خنک میشه

اما بدون وبلاگ جان

تاابد خواهی بود....چون تو اصالتی

تو پاکی

معصومی

مظلومی

بدون که تا ابد نویسندت دوستت داره

و حفظت خواهد کرد

حتی با کلی بی مهری و کم سرزدن



۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۴۶
پیمان

ما میجنگیم

مبارزه می کنیم

زمین میخوریم

بلند میشیم

میبریم

خداحافظی می کنیم

برمیگردیم

از صفر باز شروع می کنیم

محبوب میشیم

پیر میشیم

خسته میشیم

و میمیریم

میمیریم


ولی خب همه اینا هیچکدوم مهم نیست

حتی چگونه مردن

چگونه بردن

چگونه باختن

چگونه رفتن


میدونین از همون اولش مارو با یک رویا به این دنیا وارد میکنن

یک رویای گنگ

میون همه این بردها و باختها

زمین خوردن هاو بلند شدن ها

حفظ اون رویاست که مهمه،حفظ اون لبخند

حفظ اون روحیه

امارها و اعداد و بدست اوردنیها همشون بادهوا میشن

حداقل بعد مرگ

ولی اون رویا که با ما بوده و با ما خواهد بود

اون لبخند بعد پیروزی که اره دارم بهش نزدیکتر میشم

داره شفاف تر میشه

اون اشکی که بعد هرباخت واسه ترس از دست دادنش

اینا مهمه

جایی که حتی رویا

همون رویای گنگ

بدون این که متوجهش باشی

میاد و کنارت میشینه و نگاهت میکنه

چون فقط همین ها مهمه


کم و نیار و بخند،همین

مرگ هم نمیتونه خنده قبل از رویا رو بگیره

و این معجزه رویاست

رویایی گنگی که داری

و سعی میکنی شفافش کنی

تو این راه میمیری

ولی جاییی دیگه بازهم به دنبالشی

بی شک

چون رویاها از بین رفتنی نیستند

و این مهمه

چون چیزهایی هستند که هیچ کسی نمیتونه ازمون بگیرنشون

مثل همین خنده های پیش از رویا...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۰۹
پیمان