عصبی مث مسی
تو یکی از بازیهای ال کلاسیکو
فردوسی پور گفت
نباید اعصاب مسی خورد کنن..چون اگه مسی عصبی بشه بازیش خیلی میگیره
حس میکنم مث مسی عصبی شدم تو بازی
با این که تقریبا حداقل از یکجایی به بعد هرچیزی شده حاصل برایند خواسته های خودم بوده
مث سادگیهایی که آگاهانه در شکل طعمه در اختیار گرگها قراردادم و اونا برطبق طبیعتشون ازش سواستفاده کردن
میدونم بی منطق اما خب عصبیم کرده
این روزها بیشتر از هروقت دیگه ای به پول دراوردن فکرمیکنم
هنوز یکسال نشده که کار جدیدم شروع کردم
دارم برای کاردوم هم برنامه ریزی میکنم و زیرساخت هاش درست میکنم
همیشه ارامش خواستم
و هیچوقت ادم پولکی ای نبودم
به هرچی داشتم قانع بودم و هرجور بودمیگذروندم
اما حداقل ها از گرون شروع میشن دیگه
و چاره ای جز عصبی شدن نمیمونه
نمیتونم دیگه به این جمله مزخرف همه چی تو پول خلاصه میشه واکنش نشون ندم
واقعا مزخرفه سازش با چیزی که خیلی تحویلش نمیگرفتی
و حالا برای منی که همیشه اخرش هیچ بودن یک جمله پرررنگ بر سردر ذهنمه
تکاپو برای بدست اوردن پول شده یک عامل برای امیدوار بودن
عصبی شدم چون برای ارامشم
برای ارضای رویاهام
باید با پول سازش کنم
و این هیچ قشنگ نیس
و یک حقیقت تلخ
عصبیم چون باید نیشخند دنیای مادی رو تحمل کنم
اونم در حالی که تازه باید لطف کنه و مقداری من در بربگیره
عصبیم چون همه اینا در راستای خواسته های خودمه
خودم میخوام
اگه پول
اگه ارزو
اگه هدف
اگه رویاس
اگه ارامش
همشون خودم میخوام
و باید بهاش رو هم بدم
تا دوباره لبخند و ارامش به صورت پایدار جوونه بزنه تو صورتم
زندگی خیلی بی معنی و توخالی شده