سه شنبه نوزدهم دی ۱۳۹۱ . 21:13از سوی من دعوت نامه ای برای یک دوست
دعوت نامه هایم اما چه بس بی شمارند از گشوده نشدن
قصه ایست تکراری روال زندگی من
از پس هرروز
دعوت نامه ای از سوی من است که گشوده نمی شود
غرور است که مدتها ز یادم رفته
آه استیصال....که چه پررنگ خود را جلوه داده است
آماده کردام مدتهاست تک دعوت نامه ای
آغشته شده است کاغذش زبوی معرفت
که چقدر دل را می سوزاند این بوی معرفت
دستانی لرزان و اراده ای نامحکم
و نگاه خدایی که همچنان به صندوق پست دوخته شده است...