چند قطعه عکسی و کارهای فارغ التحصیلی
طنین صدای عکاس هردم در گوشم
بازکن چشمهایت را باز کن چشمهایت را
چندلحظه بعد اما درون تاکسی
و فکر به گفتگو های معمولی عکاسی
باز میکردم هردم در تاکسی
به اختیار چشمهایم را تا ماکزیم
خیلی حس ها بهتر بود در آن لحظه
بهتر دیدن
بهتر درک کردن
و حتی بهتر حس کردن
پیش خود می گویم
چه خوب است هردم بازکنم چشمهایم را
زان که می دهد هربار
حس استحکام اعتماد به نفس بیداری و بی شک آزادی
حس خوب اراده ای بس پربار
که در پس آن کمک رسانی حس خوب به دوستان
می دانم به نسبت گذتشته شاید این رویایی بیش نیست
هرچند امیدش همواره هست
اما...
باید منتظر آینده بود.