شوخی با خدا (1)
بیکار بود خدا انگار![]()
حوصله اش سرفته بود بدون انکار![]()
که جبرئیل را صدا زد بی گدار![]()
و جبرئیل با چشمانی خواب آلود گفت جان پرودگار؟؟!!![]()
فکری خطور کرده است مرا![]()
که حوصله ام را صیقل می دهد حتی![]()
و جبرئیل نیز گفت نوکرم و فرمانبردار![]()
ببین جبرئیل راه می اندازیم کار خانه ای![]()
که انسان هست محصولش آن هم در حد تیم ملی![]()
یک نوعش مرد با دماغی گنده و گردالو![]()
نوع دیگرش زن ای بسا در حد هلو![]()
استعداد و معرفتی منحصرالفرد می دهم به تک تک شان آن هم از نوع خفن![]()
آره اصن تو بگو در حد بمب افکن![]()
![]()
و مسیر زندگیشان هست همین![]()
پیداکردن نسبی استعداد و معرفت در مسیر![]()
و برای خالی نبودن هیجان این مرتیکه شیطان را می گذاریم برایشان در کمین![]()
می خریم از این الی ای دی های چندین و چند اینچ![]()
میگذاریم یک کاناپه و لم می دهیم روش خیلی شیک![]()
![]()
آخ راستی یادم نبود در اثر تحریم ها پول نداریم در بساط هیچ![]()
![]()
بیخیال همان تلویزیون سیاه و سفید مارا بس![]()
![]()
ولی جان جبرئیل چقدر بخندیم به این بندگان بس ساده لوح![]()
بندگانی که فراموش خواهند کرد مرا خیلی هم تابلو
که چه خوش خواهد گفت روزی بنده ای معلوام الحال و پیمان نام
((عجیب است کار این مردمان بی بندوبار
که جدی گرفته اند کار این دنیارا با حال و وار
نمی گویند که جهانی دیگر باقی خفته است بدون انکار
که گویی قاعده بازی را فراموش کرده اند انگار))
بگذریم پروردگار و در طنزمان حس خرابی مکن![]()
چندخطی دیگر بیشتر نمانده لطفا ناهنجاری درست مکن![]()
آری بگذریم جبرئیل و از فردا دست به کار شویم![]()
طرح هایمان را عملی کنیم ![]()
که یک دفعه ای دیدی خودمان نیز رستگار شدیم![]()
![]()
خلاصه اینجوری گویمت که نسخه های اولشان هست بدون لباس و آزمایشی![]()
پس نامرد دید نزنی که جلوی فرشته های دیگر ضایع شی![]()
![]()
![]()
و فردا شد با بریدن ربان افتتاح![]()
آغاز گشت کار ساخت بنده های خدا![]()
همه چی خیلی خوب و عالی![]()
شروع گشت منتها تنها تا اشتباه قابیل...
این داستان ادامه دارد......![]()