رفتن..
حمومی که گذاشتم به آخر شب و رفتن به بیرون برای دیدار با روزبه و البته خرید کوله پشتی باعث شد که 10 مین به 11 به خون برسم و تا حموم کنم مهیا بشم واسه جمع و جور کردن وسایل بشه 12
و این گونه پستی که دلم میخواست قشنگتر بشه به سرعت بنویسم که بگیرم بخسپم
همه چی خوب و آمادست برای یک سفر خوب به امید خدا
من ساعت 6:20 فردا حرکت میکنم سمت تهران برای مصاحبه نهایی ارتش و تا 3 روز حداقل آنجا خواهم ماند
راستش تنها دلگیریم از خودم این که چرا بابرنامه تر نبودم تا بتونم روح کلاه قرمزی وار خودم به خاطر سفری دوباره به تهران شرح بدم
حتی وقت چک کردن فیسوبکم هم ندارم چون میدونم برم پاش حداقل نیم ساعت دیگم پرپر میشه
دقیقا از اون حالتهایی دارم که سشار از انرژیم اما زمان برای وصف کردنش ندارم
طبق معمول سرشار از حرف
راستی اینم بگم که خیالتون راحت باشه، این دفعه قطار سریع السیر 8 ساعت میرسم تهران..هرچند بابا به سختی 37 چوخ پول سلفید ..ولی خب دمش گرم حال کردم با این حرکتش...ناگفته نماند که اول یک قطار 22 تومنی گرفته بود که سرش قال کردم و بنده خدا دیگه رفت عوض کرد..اصن یه وضعی
خب فکر میکنم اگه عمری باقی بود بقیه حرفهام که البته کم نیست در برگشت از سفر بزنم باهاتون
اگه بخوام یک کوچولو حال کلیم وصف کنم باید به تیتراژ آغازین فیلم به نام پدر(طبیعتا نسخه انگلیسیش) رجوعتون بدم..که البته بعد از بازگشت میرم تو کارش و شرح کلیش
خب پینکی تو حرفی سخنی پاره آجری لنگ کفشی چیزی نداری بزنی؟
پینکی:خب راستش با احترام به حضار گرامی..اگر شما بلند شی گم شی بگیری بکپی و بزاری ما هم کپه مرگمون بزاریم که میخوایم باز ساعت 5 زا به راه بشیم و البته با خداحافظیت نیز حضار رو خوشحال کنی،بنده عرض دیگه ای ندارم و حضار رو به خدای مهربون میرسونم و امیدوارم دوباره ببینمشون
پینکی،مرسی...مرسی از احساسات لطیفت...عاچقتم یره
خب حضار گرامی به قوی جیم کری با نقش ترومن تو فیلم دنیای ترومن:
شبتون بخیر..اگه صبح و عصر هم ندیدمتون صبح و عصرتون بخیر@
یا حق