بچه گانه ای برای خدا
دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۳۰ ب.ظ
سه شنبه چهاردهم آبان ۱۳۹۲ . 17:42می دونی خدا
وقتی هستم با تو
نه نگران از دسنت دادنت
نه گیر می دهی به گیرایی پایینم
نه حتی ترسیدن از ناراحتیت
حتی برای رسیدنت منطق نالازم
نه حتی کسی توان تعیین مدت زمان بودنت
اثبات عشقی که از من نمبخواهی
و ثباتی که همیشه داری
پس چرا اینقدر من بدم؟
و تو این قدر خوب...
شاید فکر کنی بریدم
ولی نه بلکه فقط میخوام بگم خسته ام
و پانسمانهای زخم هام نامرغوب
آخه نامرد چرا عاشقم شدی
که برود توقع بالا از زمینیان
اونم وقتی ماموریت تمام نشده روی زمین
....
حالا فقط کمک کن نترسم و برم جلو
کسایی که دوستم دارن میان باهام بدون هیچ منتی
و کمک کن دوباره خودم بشم
.....
((ثبت موقتی در یکی از روزهای تیر 92))
۹۲/۰۸/۱۳