جالب بود.
مسیر: فلکه برق به سمت بلوار طبرسی ،تقاطق چهارراه برق
دلیل: رفتن به سر تمرین
پیمان: نطلبیده شدن یعنی چی؟
پینکی:نه
پیمان :یعنی هرهفته به مدت 3 4روز از روبروی مرقدآقا،دقیقا روبروری مرقد،به سمت مرقد آقا حرکت کنی با بی آر تی البته،نزدیک شدن به مرقد آقا رو با گوشت و پوست و جون حس کنی،ولی تا نزدیک میشی یک هو میری زیرگذر حرم و مرقدکم کم ناپدید بشه و جز یک سلام خشک و خالی چیزی تو دستت نباشه
پینکی:....
.......................................................................................................
ساعت حدودهای 6:30 بعد از ظهر دوشنبه 4 آذرماه 92
مسیر: همان مسیر رفت منتها برگشت
توضیح:تمرین امروز استثنا برای آخرین بار در آن مکان 40 دقیقه زودتر تمام می شود.
پینکی :ها؟
پیمان:نه بابا برنامه ریزی نکردیم،اصلا حالش ندارم بابا،یه روز دیگه ایشالا
پینکی:از دست میره ها
پیمان:بابا باید وضو بگیرم دردسره،تازه با شلوار جینم سخت نماز خوندن خب
پینکی:الان خیلی موقعیت خوبیه..همه چی دست به دست هم داده ها..حسرتش به دلت میمونه ها..
پیمان:خب آخه...
پینکی:خلاصه تا ایستگاه دیگه تصمیمت بگیر...پیاده نشیم..دیگه رفتیم خونه
پیمان:اممممم...انگار نمیتونم خودم قانع کنم به نرفتن...موقعیت خوبیه...شاید دیگه عمری نبود بریم..پیاده شیم
پینکی:ایول
.....................................................................................................
....
پیمان:خب جالب بود
پینکی:چی؟
پیمان:این که وقتی اصن برنامش نداری و فکرش نکنی..یکدفعه خودت جلوی ضریح ببینی
پینکی:خب فکرکنم طلبیده شدن هم یعنی این.
پی نوشت 1: عکس ها نیز دیروز گرفته شده اند.
پی نوشت 2:پیشاپیش از کیفیت بد عکس ها که مال دوربین می باشد عذرخواهم می نمایم.