سفر یک و نیم روزه پراز یخ
با هزار بدبختی سه راه افسریه پیاده شدیم و درحالی که بسیار عجله داشتیم مجبور به گرفتن تاکسی شدیم،
15 هزار تومن تا کوهک
بله پیمان جان میدونم هنوز باورت نشده که راضی به دادن همچین پولی به تاکسی شدی،میدونم که در تموم طول مسیر این اتفاق رو نوعی قراردادنامه ترکمنچای میدونستی،در اون حد که که به یک ماه عزاداری عمومی هم بسنده نکردی و تنبیه نامه ای صادر کردی مبنی بر این که تا یک ماه حق سوار شدن در هیچ نوع تاکسی ای را نداری.
این چنین شد که سفر یک و نیم روزه به تهران این گونه به قلتک افتاد و بد هم به قالتک افتاد.بدتر وقتی شد که فهمیدیم اگر دیرتر هم میرفتی یعنی تا 9 هم میرسیدی اتفاقی نمی افتاد چرا که زمانی مشخص نبود که حتما مدارکی تحویل داده شود.
و واقعا چقد مزخرف که واسه پر کردن دو سه برگ فرم و تحویل چندین عدد فرم عازم تهران بشی درحالی که بگن هنوز باید یک بار دیگه بیاین تا تکلیفتون مشخص بشه.
هیچی دیگه ظهر شد و رفته بیدم به راه اهن و بلیط گرفتم برای ساعت 8 عصر
و تنها نکته مثبت این سفر این بود که فهمیدم ساندویچ فیله مرغ چقدر خوشمزه می باشد،از این به بعد به لیست ساندویچهای محدود دلخواهمان اصافه کنیم.
و خبر مهم هم این که باید به خوانندگان گرامی بدهم این است که بنده حداقل تا 20 روز دیگه خدمت شما هستم تا 4 دی که باز واسه تحویل مدارک بروم تهران و اونجا مشخص شود کی ایشالا رفتنی هستم.
بعله،خیلی سرد و بی روح بود،چرا که خیلی سفر دلچسبی نبود.
در این که حد که حتی میگ میگمم نمیاد
اضن یی وضعی....