در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

باز هم فکر به آفرینش با اندکی کم لبخند

سه شنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۳۱ ب.ظ
چهارشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۲ . 21:32+18: خانومهای حساس و خیلی زیاد محجوب به حیا،به دلیل داشتن بعضی اشارات اونم شاید بعضی ذهنهای منحرف،خوندن این پست به شما توصیه نمی شود. امضا میگ میگ


تو حموم بودم،زیردوش،فکرکنم سرم داشتم می شستم،دستم به برجستگی سینم کشیدم،خیلی با این حرکت حال می کنم،آخ وقتی آروم میکشم دستم به برجستگی سینم و موهای رو سینم احساس می کنم خیلی حس خوبی بهم دست میده،البته وقتی صورتم به سرشونم میمالمم هم خوشم میاد،حالا کاری نداریم

دستم به جاهای مختلف بدنم هم کشیدم.به اندامهای مختلفم،به پایین سینم،به مقداری پایین تر سینم و همچنین به پشت مقداری پایین تر سینم،دستم لای خیلی جاهای بدنم بردم،و دستم توی یه چیزی کردم البته،و در تموم این دست بردن ها به این فکر میکردم،قدرت خدارو ببین،همه این هارو با خاک درست کرده،دمش گرم واقعا چه معمارکاربلدیه،واقعا که خدابودن مختص خودشه،تو فاز همین حرفها بودم که یک دفعه به این فکر افتادم اگه درحالی که دستم تو اون چیز باشه،یک دفعه قیامت بشه و خدا بگه خب دیگه بسه برین حسابرسی حساب کتاباتون بکنین و نخود نخود...

بعد من در همون حالت دست در آن چیز،لخت مادرزاد برم جلوی همه،وای چه صحنه وحشتناکی،البته میدونم همه لخت مادرزاد میان ولی..صب کن ببینم همه  لخت میان؟ یعنی مهتاب کرامتی و آنجلینا جولی و....ماااااااااااادر جاااان

پینکی:اولا که طبق معمول هم خااک عالم تو سرت،دوما این که یک جوری خودت پاک و معصوم میگیری انگار آنجلینا جولی اونجوری ندیدی؟خوبه فیلم orignal sin (غریزه اصلی)اش با هم دیدیم که البته خدایییییش چیزیم بود

پیمان:خوشم میاد اینجارو باهام موافقی

پینکی: ها موافقم ولی به شرطی که پررو نشی..سوما این که آخه مونگول اون موقع دیگه انقدر همه سرشون تو حساب کتاب و بدبختیشون که دیگه اپسیلون ذره مغزت هم به این چیزها فکر نمیکنه و هیچ فرقی دیگه واسش نداره..بعد از الان دهنت آب افتاد؟...دیوانه

حالا یک چیزی گفتم دیگه..کاری نداریم،بعد خدا من تو این حالت ببینه،بعد با خودش میگه خدامرگمممم این اسکل چرا اینجوریه؟

منم درحالی که ذهنش خوندم بگم،خو نوکرتم وقتی از قبل خبرنمیدین همین دیگه

هیچی دیگه اونجا میشیم سوژه خنده.بعله

پینکی: خب که چی؟الان چی شد نوشتی اینارو؟مثلا که چی؟

پیمان:خب میدونم پایان نداشتم واسش،یعنی فکرنکردم به اخرش،دیدم نمیتونم تمومش کنم دیگه ..رک بگم دیگه :دی

پینکی: :l ...آدم باش،خجالت بکش،شعور داشته باش،همین دوقرون آبرویی که وبت از صدقه سر من داره رو از دست نده

پیمان:باشه..چشم..غلط کردم..موافقی بریم بعد مدتها فیلم original sin بببینیم؟:دی

پینکی: :l

پیمان :(

پینکی: ولی..ایول بریم : دی :دی :دی

پیمان: ایول..میگ میگ

پینکی: کوفت میگ میگ :دی

.....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۲۶
پیمان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">