در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

باید از سادگی گفت

پنجشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۳۱ ب.ظ
جمعه بیست و نهم آذر ۱۳۹۲ . 23:57برف شروع کرد به اومدن،البته نه خیلی شدید

دوستم، من اول ملک آباد پیاده کرد،از قرار فوتسال بر می گشتیم

مچ پای راستم مقداری کشیده شده بود و درد میکرد،شاید طبیعیه خب ،وقتی بعد دوسال پا به توپ بشی

ولی نتونستم بیخیال برف بشم

وبا اشتیاق هرچه تمام تر فاصله ملک آباد تا پارک(مث فاصله میدون انقلاب تهران تا راآهن) و طبیعتا پارک تا خونمون شروع کردم به پیاده رفتن زیر برف

البته شاید فکر کنی چون در جیب پولی نداشتم این همه راه رو پیاده رفتم،اما نه

یعنی میدونی اگه بخوام شفاف بگم،  11 تومن از ظهر داشتم،6 تومن دادم دونگ اجاره سالن،3 تومن پول آبمیوه  و دومن هم من کارت شارژ کردم و کلا تموم شد پولام :دی

ولی اولا که من کارت داشتم،می توانستم با اتوبوس بروم،ایستگاهش هم اون بغل

بعدشم این که  انقدر ذوق داشتم که همه این فکرها به فنا رفت

یادم افتاد کف جفت لنگ کفشهام سوراخه

ولی بازهم اهمیت نداشت،وقتی از ذوق داری دیوونه میشی

حتی کتم کلاه داره،ولی سرم نکردم،چون تقزیبا 90 درصد لذت راه رفتن زیر برف می گیره

البته اینم بگم،اگه این پولیور ارتشیه،که مال بابام بوده و حالا به من رسیده،که مال قبل از انقلاب و ساخت کشور رژیم اشغالگر قدس(:دی)

تنم نبود فکر کنم جرات نمی کردم شروع می کردم به راه رفتن،کصافط عجیب جنسی داره،سرما نفوذ ناپذیر

واقعا داشتم از ذوق دیوونه میشدم،معمولا ذوق زده میشم این جور موقع ها

حتی با این که فکرمیکردم الان کسایی که تو ماشین هان،دارن نگام میکنن و با خودشون میگن این دیوونه کیه

بازهم تاثیری تو رفتارم نداشت،صورتم رو به آسمون گرفته بودم و گاهی وقتا دستام باز میکردم و همه زندگی رو بغل می کردم،عاشقانه

میخواستم سرصحبت با خدا اینجوری باز کنم که،خدایا دمت گرم حسن ختام خوب.....

که خدا گفت لوس شد دیگه این حرفها،قبلا هم گفتی،حالا که فعلا هستی،حسن ختام چی؟

بیخیال فقط کمتر حرف بزن و لذت ببر از همه چی

راست هم میگفت،من واقعا داشتم لذت میبردم

لذت میبردم حتی با این که تنهای تنهای تنها بودم

نه چرا دارم مزخرف میگم..تنها چیه؟ خدا بود برف بود حس خوب بود،راستی آهنگم بود

آخ که چقدر قشنگ بود هنگام رقص برف آهنگها رو زمزمه میکردیم و نت میگرفتم

وحتی گاهی وقتها همراه با رقص برف ها،با خدا هم میرقصدم

فکر کن،حتی با این که کفشهام سوراخ بود و جورابهام خیس خیس بود،احساس سرما نمیکردیم

دستهام هم،با این که دستکش نداشت،با وجود این که اولین چیزایی که سردشون میشه همیشه اونهان

ولی اونها هیچ سرمایی احساس نکردن،حتی بی حس هم نشدن

راستی روم به دیوار،حتی با اینکه از همون اول ملک آباد دستشویی نسبتا شدیدی داشتم

حتی اون هم فشارش ناچیز شده بود،و البته اندک ضرر به کلیه و این چزهارو به جون خریدم

توی اوج رقص برف،موقعی که صورتم ثابت رو به آسمون بود

و مرتب بابت این حس، خوب دوستت دارم نثار خدا می کردم

آهنگ Lost in holleywood (که قبلا ذکر خیرش تو پستهام بود)اجرا شد

آهنگی که توش میگه بیایید برای مردم دعا کنیم

و آخ که چه حس بینظیریست وقتی احساس کنی هیچ دردی و هیچ غمی نداری و چیزی هم نمی خواهی و فقط برای مردم دعا کنی که انها هم هیچ غم و دردی نداشته باشند

البته میدانم که برف و سرما برای آن کودکان کار یا دیگر کودکان و انسانهایی که سرپناه ندارند،زیبا نیست

اما خب جز دعا کاری نمیتوانستم بکنم که آنها هم روزی لذت ببرند از برف

و البته چقدر دلم سوخت برای کسانی که ماشینهای قیمت بالا دارند و از آن تو برف را نظاره گرند که البته هیچ لذتی درش نیست حداقل از نظرمن

و خداروشکر کردم که من پولی ندارم که این لذتهایم را ازم بگیرد

و البه خداروشکر کردم که مخاطب خاصی هم ندارم که با اسم اس هایش یا حتی با حضورش مانع این همه حس خوب شود

ها؟باشد قبول...من لیاقت داشتن مخاطب خاص را ندارم..خداروشکر که لیاقتش را ندارم..دیگه چی؟:دی

البته این را هم بگویم که بحث همسر فرق دارد...چرا که وقتی ازدواج کنی،مکمل ات می آید

کسی که رسما می آید جمع  خدا، تو  برف و.....همه عوامل حس خوب را جمع می کند حسابی

می شویم دودیوانه که از ذوق دیوانه تر میشوند،و ای بسا با خدا سه گانه می رقصند

و خداروشکر صدهزار بار بابت این همه حس خوب

و در آخر،بعد از رسیدن به پارک و باز از اونجا پیاده سمت خانه

و کم شدن برف و کیفور شدن حسابیم تا اون موقع

با خود فکر میکردم،جریان این انسانها چیست واقعا که اینقدر دم از تنهایی میزنند

ومدام کسی را ندا می کنن که یا درگوشیهایشان باشد

یا چسبیده باشد بهشان

فکر میکنم این ادمها ضعیف باشند،چرا که در زندگی آینده با خوردن به اولین مشکل سریع کم میارند

چون هیچوقت نخواسته اند روپای خویش بایستند و تنهایشان را با خدای خویش و تفکرات خویش پرکنند

بگذریم در کل می توانم بگویم اگر اون پل میدون آزادی می گذاشت

تمام مسیر را هرچند که بعضی جاهاش کمتر شد،زیر برف بودم

و نزدیک به یک ساعت ثابت حس خوب داشتم

خدایا شکرت و دیگر هیچ

ضمن این که میگ میگ

....

آخ درد مچ پام شروع شد، فکرکنم چون سردشده

ولی بیخیال،واقعا ارزشش داشت،حتی با دردی خیلی خیلی بیشتر


پ.ن: یک اعتراف هم بکنم که،این دخترایی که از پسرهای قدبلند و چهارشونه خوششون میاد واقعا حق دارن،منم دوس داشتم امروز وقتی دیدم پسررو که پالتو پوشیده بود:دی البته حسادت نکردم چون خودم عالیم :پی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۲۸
پیمان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">