در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان
چهارشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۲ . 22:38امروز فهمیدم علاوه بر حموم یک چیز دیگه هم میتونه من آروم کنه،آروم که کلا از این رو به اون رو کنه،علاوه بر حموم،استخر و شنا هم میتونه من کلا عوض کنه و سرشار از انرژی تحویل جامعه بده.

ساعت نزدیکهای 5 بعد از ظهر که با روزبه مشغول راه رفتن تو پارک بودیم و چند دسته از کلاغها گله ای با هم مشغول پرواز و فرود رو درختهای پارک بودند، که یک کلاغ محترم لطف کرد در حال پرواز،زارت،یک مدفوع محترمش انداخت رو کله ما،واقعا شانس من مثال زدنیه،البته فکر کنم بی منظور و بدون قصد بود اما کلاغهای بی شعور علاوه بر این که شوم می باشند،بی شعور و گاو هم می باشند،البته بیشترش افتاد رو کتم و اندکیش رو پیشونیم ولی بسی کفرمان را دراورد و باعث شد ناخودآگاه فحش نه چندان بدی از دهنمان روانه شود که روزبه بعدش گفت تعجب کردم چی شد یک دفعه فحش دادی تو که فحش نمیدی معمولا اونم تازه وقتی اونور یک خانوم رو نیمکت نشسته،اما خب واقعا یک دفعه و ناخودآگاه بود دیگه ،روزبه میگه شانس آوردیم گاوها پرواز نمی کنن خخخخخ

ساعت نزدیکهای 6 بعدازظهر بود که به همراه 5 تن از دوستان از جمله روزبه،مهیای ورود به استخر شدیم،میدونین قبلش همچین حال نداشتم برم تو و گفتم کی تموم بشه لباسامون بپوشیم اما خب میدونستم این حال موقتیه،که البته بود و به محض پریدن تو استخر دیگه نمی شد از آب جدام کنن :دی

اگه بخوام راستش بگم من هیچی شنا بلد نیستم،زیاد هم استخر نمی رم،یعنی آخرین بار فکرکنم نزدیک به 5 6ماه پیش بود که با چند نفر از دوستان و از جمله روزبه رفتیم موجهای آبی،اما خب هروقت میرم تو آب اصلا آرامشی و انرژی ای میگیرم که وصف نشدنیه،البته من از شنا فقط میدونم که باید سرت بکنی تو آب و زانوهات رو هم راست کنی،وخب من همینجور تمرین می کنم هردفعه و میشه گفت پیشرفت هایی هم داشتم،مثلا دودست ثابت رو آب وفقط تند تند  پاهات  بدون این که زانوهات خم بشه بزنی تو آب و یک حالت که فکر کنم کرال سینه بهش میگن میشه گفت تاحدی کم یاد گرفتم اما با فاصله ای کم چون هم نفس کم میارم هم اون ترسم از اب هنوز نریخته،و البته هنوز جرات ندارم از عمق یک متری جم بخورم خخخخخخخ...میدونین به نظرم یک جورایی واسه من که همینجوری الله بختکی و جیگیلی جیگیل واسه خودم تو آب دارم تمرین میکنم که یاد بگیرم شنا خیلی جذاب تره و بیشتر حال میده و لذت بخش تره تا اونهایی که شنا بلدن و میرن تو قسمت پرعمق و شناهای خفن می کنن و مثل ماشین فقط شنا می کنن،حداقل من که اینجوری حس می کنم والبته نظر خودم هم مهمه :دی

اما خب شنا خیلی خوبه در کل،وقتی میری زیر آب یک جورایی حس خلا بهت دس میده و یک جورایی از این دنیا رها میشی و دلت میخواد یک مدت زیاد همونجوری زیر آب باشی،بدون این که هیچی از دنیا بفهمی اما خب حیف که نمیشه به خصوص واسه منی که بیشتر از 15 ثانیه نمیتونم اون زیر باشم اما خب  همین هم خیلی لذت داره،و اونجا بود که درک کردم چرا اکثر مایه دارها تو خونشون استخر دارن،چون واقعا عجیب حالی میده،وصف نشدنی

ضمن این که سنا تر رفتم،سنا خشک رفتم،سنا معمولی رفتم و جکوزی هم به گور استفانو فیوره خندیدم که اگه میخواستم برم،من که سهله عمم جرات نمیکنه بره،والا

در آخر هم بعد حدود 2.5 ساعت که به زور اینجانب را از اب جدا کردن رفتیم دوش بگیریم که بریم نخود نخود،درهنگام  دوش گرفتن،موقعی که داشتم سرم میشستم با مایه های تدارک دیده شده توسط مسئولین محترم استخر که فکر میکنم اون مایع همون شامپو تخم مرغی خودمون بود،چشمام بسی سوخت :دی چرا که بنده نزدیک به 8 سال شامپو بچه جوانه گندم فیروز استفاده میکنم چرا که برای موی اینجانب بسیار مناسب است و رو اون هوا چشمام باز کردم  و بسی چشمهایم سوخت که متوجه بشم این شامپوهای بچه واقعا چشم نمیسوزونه :دی نه شامپوهای تخم مرغی نوستالژی شده،در این حین این روزبه هم هی با ما شوخی شهرستانی می کرد و ما هی سرمون میشستیم هی این مایع میزد به کله ما هی میشستیم هی میومد مایع میزد،خلاصه نزدیک به 6 دفعه این کار را تکرار کرد و بنده دوشم را عوض کرده و راحت دیگه اون همه غلظت مایع را از بدن خویش زدادم،نکته مهم اینجا بود که به لطف شوخی شهرستانی روزبه دیگه بدنم کلی تمیز رفت و دیگه احتیاجی ندیدم بعدش برم حموم،چون هنوز بدنم بوی شامپو تخم مرغی میده خخخخخخخ

خب محمدجان،شنا که تاحدی اوکی شد،قبول دارم خیلی نه،ولی خب ایشالا برم ارتش و تسهیلاتی چون استخر مفته را در اختیارمان بزارن :دی سعی می کنم کامل اوکی بشم و حتی آموزش ببینم تا از آرامش وصف نشدنی شنا همواره لذت ببرم،تیراندازی هم فکر کنم بشه تو ارتش رایزنی کرد و راه چاره ای براش یافت،اما خب نوکرتم اسب سواری که دیگه مختص فول مایه داراست رو کجای دلم بزارم فدات شم،خب نمی شد شما که پیش بینیت خوبه همه چیز میدونی و رسما همه چی تمومی،جای سوار کاری میگفتی فوتبالی  فوتسالی چیزی یا اصن والیبال یا بسکتبال،اصن ورزشهای رزمی یا هرچی که مختص فول مایه دارا نباشه،هیچی دیگه یا باید راهی بیابم واسش یا هم که شرمنده اخلاق ورزشیت بشم ازبین گزینه های فوتبال و فوتسال یا ورزشهای رزمی و شاید شاید والیبال و بسکتبال یکی را به عنوان ورزش جایگزین دنبال نمایم ضمن این که همه ورزشها خوبن و ما هرکدوم رو موقعیتش بود به مرحله اجرا در می آوریم،باشد که رستگار شویم :دی


پ.ن:چقدر روزمرگی نوشتم این دو سه روز،خودم از دست خودم شاکی شدم،بشه که یک پست غیر روزمرگی بزارم :)

بعله..میگ میگ

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۲۴
پیمان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">