در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

لبخند خسته خدا

شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۳۱ ب.ظ
یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۴ . 20:38سلام

بعله طبیعتا الان که مینویسم یعنی احتمالات با شکست مواجه شدند و بنده در خدمتتان هستم

خداروشکر به خیر گذشت و میلیمتری از بیخ گوشم گذشت

هرچند باید خاطرنشان کنم دوستان خبردهنده هم غلو در حرفهایشان بود

و من که میخواستم پست قبل پاک کنم

گفتم بزارمش تا شاید باورتان بشود در این دوره زمونه هم آدمی اینقدر ساده هست

اما حقیقت این که اون خستگی پرشدت و مشغولی ذهن هنوز هست

شاید این تو روند چند وقت گذشتم دیده باشین

و خب وقتی که امروز هم یکی از همکارام

(همکاری که که منفی باف ترین نفر تو محل کار شناخته میشه و صحبتهاش از بدبختی و چیزهای منفی زبانزد خاص و عام)

بهم گفت جریان چیه چند روزیه خوب نیستی

یادم افتاد چندروزیه بلند بلند نخندیدم

چندروزیه هیجان و انرژی نداشتم و طبیعتا به کسی هم  ندادم

چندروزیه اون پیمان پرشور که از خودم ساخته بودم نیستم

و خب نمودش هم حتما تو پستهام متوجه شدین

و خب احتمال هم شاکی شدین این چه وضعشه دیگه

و خب حقیقت این که منم این پیمان اصلا دوس ندارم

شاید بشه گفت اصلش این به هم ریختگی از همون روز شروع شد که داماد محترم رسما آب پاکی ریخت رو دستم

وقتی که از خرید مسافرت برگشتم با اوج خوشحالی

و با این حرف کلا مرخصیم که از پس فرداش که پنجشنبه می شد کنسل کردم

و افتادم دنبال وام که دیگه از مرخصی برگشتم وام گرفته باشم و بگردم دنبال خونه

و خب حالا که خوردم به صخره مشکلات وام و خشک بازیهای مزخرف ارتشیها

و خیلی چیزهای دیگه

خسته و خسته تر و کم جون تر شدم

و رفتن به مرخصی بیش از پیش نیاز می بینم

میدونین شاید به خاطر این که اون پیمان فانتزی و رویایی که دوست داشت همه چیز قشنگ ببینه

رفته رفته  داره به مشکلات ریز و درشت زندگی آشنا و اشناتر میشه و باهاشون مواجه میشه

و درک میکنه

که واقعا سخته بی توقع خوب باشی و واسه خودت کاری واسه دیگری انجام بدی نه واسه دیگری

از اونجایی که وقتی دوتا نگهبانی جای یک نفر بگیری و اون هم جبرانشون نکنه همون موقع و بعد از چندمدت که حالا تو نیاز داری نه این که جات نگهبانی بگیره بلکه روزش تعویض بزنه باهات حالا گیریم جمعه هم باشه روز تو ولی خب روز نگهبانیت دقیقا تو مرخصیت باشه ولی روز اون نه،تو چشمات صاف زل بزنه و یگه واقعا کاری از دستم برنمیاد واست

دلت نگیره و به خودت یاداور بشی بی توقع خوب باش

باید درک کنه که

که زندگی خیلی منطقی و رو حساب کتاب و  هیچکی پدرومادر نمیشه که مثلا بخواد غرغرو غرولندت تحمل کنن(تازه  حق هم با اونها باشه ) و دم برنزنن،از اونجا که  داماد هم خیلی صاف و روراست به بگه  خونه چی شد آقا پیمان؟پیگیرشم بودی؟

که البته حق طبیعیشه و حق داره چون خونشه حتی اگه خونه خواهر تو هم باشه،

اما خب باید درک کنی همین یک سال و نیم هم لطف زیادی کردن که اجازه دادن بمونی و چیزی هم بهت نگفتن

و البته باید درک کنه که

مشکلات زندگی واقعا دیوانه کنندن

از این رو که واسه گرفتن پنج میلیون وام اینقدر دردسر می کشی و از زندگی سیر میشی

و باید درک کنه که باید

انتظار هرچیزی داشته باشی

مثل همین ارتش و مرخصی و بازی باهاش و خی چیزهای دیگه

که البته از این بعد ارتش میتونه یم آموزشگاه واسه خود سازی باشه

و هزاران چیز واسه درک کردن

که باید کم کم ددرک کنی نباید خسته بشی و نا امید به این زودی

چون واقعا این که چیزی نیست

چون زندگی خیلی سخت تر از ایناست

و با وجود همه اینها باید سخت نگیری

و سادگیهات،خوبیهات،لبخندهات و ....

نه تنها حفظ که باید افزایشم ببخشی

و همین میشه که

خدا هم میتونه یک لبخند خسته بزنه

پس باید واسه لبخند خسته خدا جنگید

و خستگیهارو کنار زد

پینکی: من حال نمیکنم بخواد ایندر هپی اند تموم بشه این پست

میگ میگ:بعله منم موافقم خیلی کلیشه ای بابا آقا پیمان

قوس قوووس:قوسسسسسسس آره آره منم میخواستم بگم یعنی چی اینقدرهپی اند آخه

وا،اولا که خو من در طول نوشتن و ریز شدن تو مسائل آرومتر شدم و بهتر شدم و آماده تر دیگه،طبیعیه چیزهای قشنگی که تو خستگی یادم رفته بود یادم بیاد و بشن ملکه ذهن دیگه،بعدشم شما دوتا چرا هرچی این پینکی میگه تایید میکنین،مگه از خودتون نظر ندارین؟

میگ میگ:میگ میگ خو واس این که هروقت پینکی بیاد مارو با خودش میاره،تو که اگه اون نباه اصن مارو نمیاره

قوس قوس:خداییش تا حالا یکبار بدون اون ما حرف زدیم،قوسسسس این رسمشه؟نه قوسسسس این رسمشه؟

نه خب شماها هم حق دارین وی درست میشه  ایشالا دیگه باشه؟قربون کاراکترهای جذابتون بشم جیگرهای من

پینکی:آقا  بحث عوض نکن،من به این کارها کار ندارم،یعنی چی اینقدر زود به زود خسته میشی و اینقدر زود خوب میشی،خو یکبار واسه همیشه خوب شو که دیگه همیشگی باشه دیگه،مثل جنس آمریکایی و آلمانی

قوس قوس: والا فوسسس

پینکی؟از توبعیده..تو که میدونی من این سبک زندگی یک سال و نیم شروع کردم و  خیلی سخته توش جا افتادن،اونم تو شهری که به معنای واقعی کلمه دوستش ندارم،میدونم اینقدر نباید بگم ولی چیکار کنم شاید سخت ترین قسمت و نشدنی ترین همین کنار نیومدن با این شهر و نخواستنش

پینکی:زندگی خیلی سخت تر از این حرفاست پیمان،هیچ رحمی نداره،سادگی خوبه ولی نامردی و بی رحمی نباید دست کم گرفت،نباید غافل بشی،بیشتر تلاش کن پسر،قوی تر شو و هرچی بری جلوتر باید آمادگی سختی های بیشتر داشته باشی و بیشتر ساده بگیری

میگ میگ:احسنت

چی بگم،حرف حساب جواب نداره

پینکی:بریم یک آهنگ شاد گوش بدیم؟

قوس قوس:ایول بررریم قوسسس،حالا چی گوش بدیم؟

پینکی: فکر کنم اول آهنگ دزدان دریایی کاراییب گوش بدیم بعد ریمیکسش و بعدشم دیگه بنا به حال لحظه ای

ایول موافقم پس فعلا

میگ میگ: میگ میگگگگگگگگگ

 

 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۱۰
پیمان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">