در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

بعد مدتها یک پست طولانی

پنجشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۳۱ ب.ظ
جمعه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۴ . 15:29یک عکس هست از براد پیت که هروقت میبینمش خیلی ذهنم مشغول میکنه به افکار خودم

یادم نیست عکس واسه تبلیغ عینک،ساعت یا مدل مو،یا شایدم تو جشنواره ای چیزی

ولی خب تو عکس،براد پینک عینک زده  و با مدل مویی ساده و لبخندی ریز جایی تماشا میکنه

چیزی که سوا از منظور عکس و هدف گرفته شدن عکس ذهن من مشغول میکنه

اون مقدار موی سپیدی لا به لای موهای  جوگندمی بیشتر سمت شقیقه براد بیت و البته خستگی ای آهسته صورتش که البته با اون لبخندش ترکیب دلنشینی داره

میدونین سوا از هرگونه  فکر کردن به خود شخصیت صاحب عکس

ذهن من ناخودآگاه یاد ثبات و تعهد میفته با خستگی ای که نماد پایان جنگ

دقیقا چیزایی که من از یک مرد انتظار دارم و اتفاقا دوس دارم  خودمم همچین شخصیتی داشته باشم

ثبات و تعهد دو تا اون حسهای جالبی که خدا هدیه میده به آدم

خیلی ها به اشتباه فکر میکنن ثبات و تعهد بیشتر به سود اطرافیان و طرفهای روبروی اون آدم و اون نفرات در ارتباط با اون آدم بیشتر از این دو مزیت سود میبرن

ولی حقیقت این که،یا لااقل من اینجوری فکر می کنم که نه

احساس خوب و حس بینظیر و طراوتی که خود اون آدم به خاطر  داشتن این دو ویژگی دریافت میکنه

بسیار بسیار پرسودتر  و پر بارتر از اون چیزیه که نفرات در ارتباط با اون آدم بخوان کسب کنن

واسه همین که میشه هدیه خدا به یک نفر

ثبات و تعهد مثل طلا میمونن در دل سنگ ،باید ساخته بشن،فرآوری بشن،حتی پیدا بشن

و دقیقا هنگامی درتلاشی که این ثبات و تعهد بسازی و به شکوفایی برسونی

زمان هم در گذره و شما جنگهای زیادی پشت سر گذاشتین

دچار خستگی ای شیرین شدین

خستگی ای حاصل از تلاش برای ثبات و تعهدی اصل و ریشه دار

در جوامعی که شاید حداقل نسبت به گذشته این دو ویژگی کمتر ارزشمند و اون حس خوبش درک میشه

آره هروقت اون عکس میبینم تا این حد ذهنم مشغول میکنه

مشغولیتی جذاب از فکر کردن به موضوع جذاب ثبات و تعهد

و اما

من واقعا اعتقاد دارم هیچوقت لپ تاب و تبلت و فبلت و این چیزها نمیتونن جای پی سی بگیرن

نمیدونم شاید چون به خاطر علاقم که رفتم این رشته خوندم و کلا باهاش اخت شدم روش تعصب دارم

ولی خب وقتی تو تایپ کردن  واقعا مشکل دارم با لپ تاب  و از اون بدتر این چیزمیزای لمسی در حدی که در هر پوزیشنی یک جاییت شروع به درد گرفتن میکنه

پی میبرم علاقم و اعتقادم به پی سی واقعا ریشه ایه

به خصوص که قدرت پردازشش نسبت به این چیز میزا  تو حلقم بوده و هست

البته اجحاف نشه در حق لپ تاب که واقعا شرف داره  به این چیزمیزای لمسی

و من همینجا عذرمیخوام ازش که کنار این چیزمیزای لمسی عنوانش کردم

اما خب درمقابل پی سی من  همه رو به یک چشم میبینم

 

خب برویم سراغ خاله زنک بازی خودمون

آقا رفتم این فیلم بین ستاره ای (inter stellar) دیدم

چشمتون روز بد نبینه

چقدر شاهکار بود این فیلم،چقدر خوب بود ابن فیلم

یعنی بنده در دو قسمت از این فیلم اشک ریختم

فوق العاده بود یعنی

البته باید تشکر کنم از مدیر محترم سینما هویزه که شرایط دیدن این فیلم بر روی پرده سینما مهیا کرده بودن اونم تو سالن یک که به شدت در تاثیر گزاری فیلم موثر بود

اما لامصب داغونم کرد اصن

حالا جالبیش اینجا بود که روز قبلش که عصر یخبندان دیده بودم و کلا سینمای ایران  و امریکا رو قیاس کردم

به دوستم گفتم اصن فاصله زمین تا آسمون

تماشاگران فهیم هم که زارت و زارت در جای جای فیلم صدای اشک ریختنشون میومد به کنار هیچ بعد از اتمامش برای یک فیلم خارجگینی دست زدن و این مارو بس مشعوف گردانید و باعث شد فراموش کنیم با رد شدن پی در پی اون هم وسط فیلم دهن مارو با اسفالت پیوند اخوت دادند

خلاصه که دم کریستوفر نولان به عنوان کارگردان و داداشش به عنوان فیلمنامه نویس گرم که یک شاهکار به خوردمون دادند

حالا پس فرداش میری فیلم مردن به وقت شهریور که میبینی

رسما عذرخواهی میکنی از دوستات که حتی به بهونه دیدنشون بلندشون میکنی و میاریشون به تماشای این فیلم

اصلا ربطی به این نداره که تا یک مدت تو سینما به خاطر دیدن فیلم بین ستاره ای توقعم از فیلمها خیلی بالاست

خیلی شفاف باید بگم افتضاح بود

اصولا من آدمیم که یکم امیدواری باشه میگم بد نبود یا خیلی جالب نبود

ولی این فیلم بد بود...کفرم درآورد..حیف ماه تولد من که تو این فیلم اومد که اتفاقا اصلا ربطی نداشت و شما اثری از شهریور نمی بینید در هیچ جای فیلم

باز خداروشکر فرداش که بشه دیروز رفتم فیلم اعترافات ذهن خطرناک من دیدم

باز روحم تازه شد..فیلم خوب و خوش ساخت بود با فیلم نامه ای عالی از هومن سیدی

با این که اولین تجربیاتش واقعا فیلم خوبی ساخت

شاید این که نمیتونم بگم فوق العاده بود چون هنوز تحت تاثیر اون فیم بین ستاره ای هستم و سایش سنگینی میکنه

اما واقعا خوب بود..شاید چون دقیقا همون چیزی بود که من انتظار دارم از فیلمهای مورد علاقم

حتی اگه پایانی  خیلی تلخ و منطقی و بی اندازه درام

خیلی حرفها راجبش دارم در این حد که دوس دارم بازهم بهونه ای پیش بیاد برم ببینمش

اما خب باید کوتاه کم چون قسمت آخر پست هنوز مونده خخخخ

دیروز که رفتم واسه تماشای فیلم اعترافات ذهن خطرناک من به مثال فیلم عصر یخبندان تنها بودم

تا این که به شرح عکس زیر دوستانی بهم اضافه شده که میگم واستون

آپلود عکس

وارد سینما که شدم یک پونزده دقیقه ای تا شروع فیلم مونده بود و من با خیال راحت و طبق عادت رفتم تا یک آب معدنی و یک پاپ کرن بگیرم

بعد گرفتنشون چون بازهم وقت داشتم و البته حق ورود به سالن تماشای فیلم نداشتم،میزی رو انتخاب کردم که بشینم پشتش و انتظار بکشم

میز چهار نفره بود با چهار صندلی

ناگهان این فکر به ذهنم خطور کرد که اااا من که تنها نیستم

چون واسه هر صندلی یک نفر رو دارم

واسه همین واسه هر نفر صندلی ای رو اختصاص دادم

یک صندلی واسه آقای آب معدنی

یک صندلی واسه خانوم پاپ کرن

یک صندلی واسه آقای موبایل

و یک صندلی هم واسه خانوم کیف پول

اره اینجوری شد که دوستام من از تنهایی دراوردن و یک میز پر از شخصیت و شلوغ واسم ساختن

البته این که عکسم بدشده و دقیقا مرکزی نشده بزارین به حساب کم روییم و این که میخواستم سریع تر عکس بگیرم و  خیلی کسی متوجه نشه، نمیدونم شاید احساس کردم دوستهام  هم معذب بشن

این جمع چهارنفره فکر شروع کردن داستانی به ذهنم فرو کرد

داستانی به اسم مهمانی آقای بلیط فیلم ذهن خطرناک من

راستش همون  دیروز تو سالن تو چند دقیقه به شروع فیلم شخصیتهاش معرفی کردم ،شخصیتهایی با همون شخصیتهای واقعی دور میز

البته فکر میکنم از این سبک زیاد نوشته باشن و خیلی فکر جدیدی نباشه

رو همین حساب هم شاید اصن ادامش ندم و به همین جا ختمش کنم

اما خب از این که من از تنهایی در آوردن واقعا خوشحالم و  شاید واسه دل اونها هم که شده و البته طبق معمول دل خودم

  داستانش نوشتم.

خلاصه  که فعلا میگ میگ

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۲۲
پیمان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">