روزهای عزا
در سکوت و کم حرفی همیشگی
رفت و نزدیکانش ماندنددر غمش
یادش بخیر قدیمها غم همچین غم تر بود
قدیم ها انگار دل و ظاهر بیشتر دست به دست هم می دانند به غم
این روزها انگار تیپ مشکی جور دل و ظاهر را با هم می کشد
این روزها انگار بیشتر از ناراحتی فوت عزیز
نگرانیست که مبادا نیفتد از قلم
اسم دکتر،مهندس،جامعه پزشکی و مهندسین
و اطلاعیه های رنگارنگ و بنرهای سمت و سو دار از نفرهای مختلف
بگذریم حیف او بود که رفت
مظلومانه و در سکوت
درست است که آنقدر با او در ارتباط نبودم که داشته باشم با او خاطراتی مشترک
راستش بیشتر ازش شنیده ام تا دیدارش
اما همینقدر که بدانی از سرگذشتش و حد و حصر معرفتش
میگیرد دلت عجیب از اعماق دل
حیف خود دایی بود،حیف خود دایی بود
باید از فکر کردن به این چیزهایمسخره و زودگذر دنیا
کاری کنم که سودی برایش داشته باشد
فاتحه ای،نمازی
و شما هم اگه دوست داشتیدو و لطف کردید
فاتحه ای برای داییم
خب این هفته خیلی کارها کردم و خیلی جاها هم رفتم
از جمله سینما و مذاکرات برای برگشت به مشهد و دیدار دوستان
که ایشالا سر فرصت میگم ایشالا با انرژی
و دونکته عذاب اور در مراسم ها