گنگی
جمعه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۳۱ ب.ظ
شنبه بیست و هشتم شهریور ۱۳۹۴ . 21:47بلااگفا داغون شده
منطقیش این که منم مث خیلیا کوچ کنم
منطقیش این که موندن به پاش اهمیت نداره
شاید میخوام نقش این قهرمان هارو ایفا کنم
که همه میرن و فقط اون میمونه تا سرزمین حفظ کنه
چه مزخرفی دارم میگم؟جنگه مگه؟اصن چه ربطی داره؟
جوگیر
ولی خب با تموم علاقه ای که به محیط به روز بلاگ دارم
نمیدونم چرا دعوتش نمیپذیرم
دوس دارم بمونم،بی تفاوتم انگار
ولی نه نیستم،هردم چکش میکنم درست شده باشه یا نه
ولی حتی وقتی درست میشه هم نمینویسم
نمیدونم چرا
میخواستم واسه تولدم بنویسم،ننوشتم
با عکس اونم
میخواسم شعر بنویسم
ننوشتم
داستانک
ننوشتم
رویاها
ننوشتم
حتی روزمرگی هم
ننوشتم
دنبال دلیلشم نیستم
فقط دوست دارم یک داستان جدید شروع کنم
و بعدش اولین فیلمنامه
دفتر جدیدی که گرفتم بنویسم
دفتر کمتر جدید که قراره یک کتاب بشه واسه مادر
چقدر دوس دارم بنویسم
ولی نمینویسم
مثل یک آب راکد
۹۴/۰۶/۲۷