پیرزن
چهارشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۰۶ ب.ظ
پیرزنی را دیدم امروز خواب رفته در کنار بساط
پیرزن نه معتاد بود
نه حتی مریض
ترب ها
ماهی ها
و خرماها اما همه شاهد
شاهد رشادت و غیرت پیرزن
حتی با چشمانی بسته
بسته از گلایه های زندگی
بسته از فشار زندگی
پشت چشمان بسته پیرزن شاید
حسهایی بس خوب نهفته بود
حاصل سالها ناامید نشدن و تلاش
چه کسی میداند
....
با تموم این ها اما
پیرزن خواب بود
پیرزن خسته بود
پیرزن مادر بود....
۹۴/۱۰/۳۰