عید اومد بهار اومد(1)
سلام
طبق جلسه ای که با شورای صنفی با ریاست پینکی داشتم تصمیم براین شد که
پینکی:حالا این شورای صنفی چی هست؟
نمیدونم همینجوری یک کلمه قلمبه اومد تو ذهنم اوردمش،توروهم کردم رئیسش
پینکی:ایول،خب
تصمیم براین شد که در جهت همون حال و هوای همون موضوع عید از امروز تا خود روز عید هرروز عکس بزرگ شدن سبزه پدرمحترم( که هرسال ده روز قبل عید میزاره واسه روز عید و گذاشتن سر سفره هفت سین بزرگ شن) واستون میزارم تا هم حال و هوا عید بزنه به وبلاگم و هم فلسفه رویش به صورت زنده و مستند قابل مشاهده باشه واستون
پینکی:این که همون شد که
نه دیگه این فلسفه رویش اون حال و هوای عید،فرق داره باهم
پینکی:برو یره بگو میخوام کشش بدم نمسدونم چیکار کنم
چه ربطی داره خو فکر کردم نیازه نوشتم دیگه
پینکی:ها دیگه ما هم که گوشامون مخملی
گرفتاری شدیما،اصن وبلاگ خودمه دلم میخواد
پینکی:ببخشید پس قانون احترام به خواننده چی میشه
ای دهنت آسفالت،همین کاراروکردی دیگه همه طرفدارت شدن نمیتونم بگم بالا چشت ابرو دیگه
پینکی:خخخخخ تا چشت درآد
کصافط...اجازه هست دوخط دیگه بنویسم؟
پینکی:اجازه ما هم دست شماست،بنویس عزیزم ولی منظور این که آب نبند بهش ملت حوصلشون سربره،همونجور که بعضا انتقاداتی هم شده به زیاده نویسیت،کلا هم واسه خودت میگم همین خواننده های مهربونتم زده بشن از وبلاگت وگرنه من که محبوبیتم دارم خخخخ
بعله :l
اره خوانندگاه عزیزدل احساس کردم این کار قشنگیه که بتونم به استقبال عید بریم،نمیخوام بگم شما هم از این کارها بکنین ولی خب اگه شد و تونستین حداقل از سفره هفت سینتون عکس بزارین توی وبهاتون و خوانندگانی که خااموشن یا وبلاگی ندارن عکسشون بدن من یا دیگر دوستان بزارن وبلاگشون
خلاصه که به دور از شعار و تظاهر بیایم تازه بشیم واسه عید و عیدی شاد همراه باهم داشته باشیم و اصطلاحا عیدمون share کنیم خخخخ