عید اومد بهار اومد(6)
سلام
راستش حرف داشتم،نه که نداشتم
البته نه به شکل منسجم دیشب که چندتا همزمان باهم بخوان نوشته بشن و اخر یکیشون فرصت کرد ثبت بشه
ولی خب گفتم این پست بیشتر تصویری باشه تا هم حوصلتون کمتر سر بره
هم شما با خانواده آقای موسی کو تقی آشنا بشین
این توضیح بدم که خانواده آقای موسی کو تقی یکسالی هست مهمون ما شدن
و آشیانشون تو بالکن کوچیک خونمون بنا کردن
جدیدا صاحب دوتا تخم شدن
دوتا نکته بگم بعد بریم سراغ عکسا
موسی کو تقیا خیلی ترسوان..ولی الان که فصل حساس برای تخم هاست نزدیکشونم بشی از رو تخمشون بلند نمیشن،عجیب مادرای دلسوزین
بابا موسی کوتقیا هم احساس مسئولیت بیشتری می کنن در هنگام بارداری
این شما این هم خانواده آقای موسی کو تقی
در
تصویر زیر خانواده آقای موسی کو تقی میبینید که آقای خانواده روی لبه سبد نشسته..در راست ترین حالت تصویر تخم
های محترم یا بچه های آینده این خانواده می بینید به همراه آشیانه خانواده
البته به سختی
ایشون
مادر خانواده هستند که تو این دوران شجاعانه رو تخم هاشون میخوابن و از
عالم و آدم و سرما نمیترسه و مادرانه ای میسازه بس عاشقانه
و
اما پدر خانواده که در غیاب مادر خانواده که رفت انگار یک استراحتی یا به
قول خارجیا برک تایمی داشته باشه وظیفه محافظت از آشیانه و تخم هارو به
عهده گرفت
و اما تخم ها یا آیندگان خانواده
شاید باید خیلی وقتها خیلی چیزا که یادمون رفته از حیوونات بیاموزیم..شاید حتی برای رسیدن به خدا
پ.ن:تصاویر از خانوم خانواده شفاف نیست چون پدرخانواده غیرتی بود نزاشت عکسهای خانومش شفاف باشه خخخ