حسی کوتاه برای نوشتن
از دلایلی که عاشق نوشتنم این که
هرموضوعی رو استخری میبینم برای شنا کردن
شنا میکنی و شنا میکنی و به عمق اون موضوع میری
و خب بستگی به خوب شنا کردنت میتوونی ترجیح بدی به عمق بیشتری بری یا نه تا جایی توقف کنی و برگردی
چون اگه شناگر واردی نباشی و به عمقش بری
احتمال غرق شدن توش زیاده
اصلش این که به عمقش برسی ولی درگیرش نشی غرق نشی توش
همینه که باعث میشه خواننده احساس کنه این اتفاق واقعا واسه خودت افتاده
چون به دل عمق زدی و برچسب هاش به جون خردیدی
ولی اسیرش نشدی
نوشتن ریشه در عمق داره
باید ازش لذت برد و درگیرش نشد
چون تبعات خطرناکی داره
از جمله پوچی
یا رسیدن به بن بست
باید تیز و بز بود
با موضوع بازی کرد و لذت برد
ولی جزیی از اون نشد
اگه میخوای شنا کردن
تو استخرهای دیگه رو هم امتحان کنی
درگیر شدن یکجورایی یعنی پایان نوشتن
و یکجورایی یعنی تناقص با
بگذار و ردشو...
فکر کنم از این به بعد که من نیستم باید اسی جان جایی منو بگیره و اول یکبار بخونه ببینه اشتباه نگارشی یا تایپی متن تون داره یا نه ؟:))))))))))
بعد به خود پست توجه کنه :))))))))
اسی جان سلام از این به بعد بدون هیچ گونه بخششی اول از ایشون امتحان املاء بگیرین بعد امتحان انشاء:دی:)))))))))
درضمن بهشون یاد بدین وقتی خندیدن خخخخخخ رو نگن بجاش ههههه یا
ها ها ها ها رو بگن والا :)))))))
بدون کوچکترین ارفاق :)))))
اما اشتباه نگارشی تون یا همون املای کلمات :
به جون خردیدی ؟
یا به جون خریدی ؟؟؟:)))))
+
نخندین آقا جلسه رسمی است :)))
++
فکر کنم باید دوباره پست رو بخونم :)