27 لعنتی
عرضم به حضورتون که دیروز خودم خیلی طفلکی دیدم
خیلیی که میگم به قول مشهدیا یعنی هموجورر خخخخ
دیروز 27 رسما مسئولیت یکسالش برای پست سن رقمی من رو برعهده گرفت
این اتفاق طوری افتاد که در درون من هیچ کس بهش روی خوش نشون نداد
و همه اون رو 27 لعنتی یا شوم خطاب میکنند
به دودلیل
اولیش این که این سن
سن عروج سه تن از نابغه های موسیقی در سبک راک و مورد علاقه من البته می باشد
یعنی کورت کوبین همه کاره گروه نیروانا و اهل آمریکا،جیمی هندریکس از صاحب سبکهای نامدار آمریکایی نوازندگی گیتار الکتریک و امی واینهاوس،دختر خاص و نابغه اهل انگلیس سبک راک
که اصلا همیشه حسرت این میخوردم چرا این سه تا اخه؟چرا این سه اعجوبه؟
چرا خودکشی اونم؟(البته اوردوز رو نوعی خودکشی میدونن)
چرا سه تا تو این سن به این جوونی؟
رو این حساب رو علاقه بیش از حد به این سه تا به خصوص کورت کوبین....اهل درون که میدونن چقدر بهشون علاقه داشتم خیلی علاقه ای به رسیدن به این سن نداشتند و همواره در طول این یک سال ترس بر اونها وجود خواهد داشت که نکنه......
خلاصه این اولین دلیل یود برای این که اهل درون استقبال گرمی از 27 نداشته باشند
و اما دلیل دوم یا به عبارتی مهمترین دلیل
تا الان هر عددی که اومده و پست سن رقمی برعهده گرفته
با خودش مقدار زیادی تبریک و کیک تولد و حس خوب و هورا و این جنگولک بازیارو با خودش اورده
اما دیروز 27 با بدترین آمار 27 سال گذشته برای تولدهام وارد شد
تو سکوت رسانه ای
تو روزهای فشار
تو روزهای سردی و میل به پوچی
تو کلافگی و بلاتکلیفی
تو روزهای.....
طوری که روزنامه های درونم تیتر زدن
آماده باش به مدت یک سال،27 لعنتی آمد
اما خب با تموم اینها ازش استقبال کردم
نشستیم باهم تبریکهای محدود ولی فوق العاده دوست داشتنی رو شمردیم و کلی گپ زدیم و کلی شوخی کردیم
بهش میگم حالا قبول دارم از اولشم نه من نه اهل درون کسی انتظار جشن و کیک و تولد و کادو و اینا خداییش نداشت...چون مدتهاست نه تو خانواده نه دوستان کسی ذوق این کارهارو نداره جز پارسال که احسان که با کیک و شام تولدی مختصر واسم گرفت و سورپرایزم کرد که البته اونم امسال خورد به رکود مالی و جز تبریک خبری نیست خخخ البته شانسش پیششم نیستم خخخخ
ولی جیگرطلا لاقل امار تبریک پارسال حفظ میکردی
طفلک سرش انداخت پایین..با کمرویی گفت حالا درسته کم بود ولی همونایی هم که بود خداییش اصل بود و ناب...شخصیتهایی که واقعا دوست داشتنین و تبریکشون واقعا ارامشبخش بود خداییش
بهش میگم اون که اره خداییش با تبریکاشون ذوق زدم کردن ولی.....ادامه ندادم دیگه و سعی کردم بحث با یک چیز دیگه عوض کنم
بهش گفتم ولی دمت گرم من یاد ورزشکارای ایرانی تو المپیک انداختی خخخخ
گفت یعنی چی
گفتم راستش روز قبل اومدنت یعنی سیزده شهریور
سه تا از بچه های همکار صبحش زنگ زدن و اس ام اس دادن و تبریک گفتن..اونم با چه غلظتی و حس خوبی
به خصوص مهدی با اون لهجه شیرازیش و جمله های قشنگش
چندساعت بعدش بانک ملت هنوز 14 نشده تبریک رو گفت
گفتم این 27 میخواد چه غوغایی بکنه امسال
هیچی ما هم منتظر که ساعت 12 شب و شروع شدن روز 14
مثل ملت ایران که هرشب پای تلویزیون منتظر کسب مدال از ورزشکارا
آخرشم با 8 مدال از بین اون همه مدال و ورزشکارایی از ایران که شرکت کرده بودن و پایین تر از حد انتظار بود راستش
ما
هم پای تلگرام و واتس اپ و وبلاگ و فیسبوک و گوشی و زنگ و اس ام اس و اینا
در حال نظارت که شاهد رکورد جدیدی برای خودم تو تبریک تولد باشم
اما عینا مث همون ورزشکارای المپیکی که دونه دونه حذف میشدن
ما هم هی روز 14 بیشتر میگذشت و کمتر تبریک میدیدیم تا این که روز 14 تموم شد
و شاهد این بودیم که با احتساب 4 اس ام اس از بانک ملت و بانک حکمت و رایتل و همراه اول(که خطش مال مامان ولی به اسم من و اس ام اس که روش میاد برای تولد من میاد...که اونم مامانم که کلا چک نمیکنه گوشیش و خودم بازکردم اس ام اس و تبریکش شامل شدم)
و 5 تبریک از مهربانان وبلاگی و سه تبریک از دوستان همکار
روز 14 به پایان رسید
به همین راحتی هیچکدام از اعضای خانواده و فامیل و دوستان نزدیک یادشون نبود تولدم و تبریک دریافت نکردم
خب در نوع خودش تلخ ولی انتظاری هم نداشتم خیلی راستش
ولی در کل 27 جان همه اینا شوخی بود..اتفاقا به خاطر این تشابه با اون ورزشکارای المپیکی با خودم کلی خندیدم و حال کردم
امیدوارم در کنار هم سال خوبی بسازیم...اولین ماموریتمون هم این که هرچه زودتر از روزها خلاص بشیم و بازار امید پررونق کنیم...به چیزهای دیگه هم فکر نکن...اهل درون هم بهشون حق بده..کم کم ببینن اوضاع بیوفته رو غلطک درست میشن...فشار روشون زیاده..درست میشه رفتارشون باهات غم مخور
و امااااا
جدا از این حرفها...واقعا خداییش از کسی انتظار نداشتم و الان اصلا ناراحت نیستم از دستشون...نه خانواده نه هیچکس
حتی الان هم تا این دقیقه به روشون نیاوردم و نمیارم چون میدونم واقعا درگیرن همه و واقعا تو ذهن کسی نمیمونه این چیزا..وگرنه از علاقشون به خودم باخبرم و میدونم که دوستم دارن
به خصوص که در مورد فامیل و دوستان خداییش نمیتونم توقعی داشته باشم چون منم تولداشون نه یادمه نه تبریک میگم اگه جایی به صورت عمومی تبریک نگفته باشن که منم به تبعیت اونا تبریک بگم
اما خب نمیتونم هم کتمان کنم به همون مقداری که انتظار ندارم همون مقدار خوشحال میشم از تبریک گفتن ها
واسه همین من از یک ماه قبل و حتی بیشترش اصلا اشاره نمیکنم که تولدم کیه
دوست دارم سورپرایز بشم
دوس دارم تولدم تو یاد ادمها باشه
نه حتی جایی یادداشت کرده باشن
دوست دارم تو ذهنشون حک شده باشه
میدونم این یک خودشیفتگی مضمن
ولی خب از اونجایی که توقع به وجود نمیاره فکر نمیکنم بد باشه و همه هم اتفاقا استقبال میکنن فکر کنم ازش
جریان همون حس خوب که بدونی کسی جایی دور از تو داره بهت فکر میکنه
خیلی حال میده بدون این که تاریخ تولدت به کسی بگی یا بهش زمانش خاطر نشان کنی
بیان بهت تبریک بگن
واسه همین جز یکبار ، کم میشه دوبار تاریخ تولدم به کسی بگم
کسی که باید یادش بمونه میمونه
بدون یادداشت کردن و سیو کردن تو گوشی و به خاطر اوردنش
حال میده تبریک بگن بهت بدون یاداوری قبلی
خیلیم حال میده بهم
واسه همینم کل روز 14 منتظر میشینم تا تبریکارو ببینم
و دروغ چرا اون 8 تا تبریک از 800 تبریک واسم بالاتره بود چون
بدون هیچ اشاره من و یاداوری من بهم تبریک گفته شد
این یعنی دنیایی از حس خوب
مرررسی مررسی مررسی از همتون مهربونهای من
امیدوارم همیشه داشته باشمتون
امیدوارم 27 هم جاش کم کم باز کنه و خودش برای من و اهل درون اثبات کنه