حرفها p.t 1
و آدمی زندست برای زدن حرفهایی
برای گفتن حرفهایی که براشون به دنیا اومده
برای گفتن حرفهایی که روحش باهاشون تازه میشه
و هرکسی حرفهاش تو مسیری بیان میکنه
یکی پزشکی
فوتبال
کارگردانی
دومیدانی با ویلچر
رفتگری
میدونی
هرکاری میکنی باید حرفت از قبلش مشخص کنی
و برای زدن اون حرف باشه که اون کار انجام میدی و اون مسیر حتی انتخاب میکنی
و مسیر زدن اون حرف
همه ساخته شدن برن سمت مسیری که حرفهاشون تو اون مسیر بزنن
حرفهایی که ارضاشون می کنه
البته این نیست که هر حرفی اون حرف باشه
تا دلت بخواد حرف حاشیه ای
تا دلت بخواد حرف صدمن یک غاز
و بازهم بحث اون تلاشست
تلاش برای این که بتونیم خوب سکوت کنیم
و خوب به جاش حرف بزنیم
چیزی که براش زاده شدیم
اصلا شاید برای تفکیک این حرفهاست که پامیزاریم تو این دنیا
اما با این علم که حرف هم آفت داره
و هرحرفی ارزش بیان نداره
و حرفی ارزش بیان داره که پشتش تحقیق باشه
اما اما و اما....
ولی ما حرف میزنیم
مدام هم حرف میزنیم
و این همون شهوت
غافل از این که باید یادمون باشه
که این ماموریت
همون تفکیک
حقیقت این که
ما باید حرف بزنیم ...زاده شدیم براش ولی همون حرف با تحقیق
نمونه بارزش که خیلیها باهاش موافقیم
مثلا الهه قمشه ای
اون هم حرف میزنه و با هرجملش کلمه به کلمه به جانت میشینه و ازش استفاده برده میشه
و از طرفی باز بعضی سیاستمدارا که برای مقاصدی پوچ و... با حرفهاشون غرور یک اجتماع خدشه دار میکنن
گاهی احساس میکنم همونجور که خیلی چیزا سهمیه بندی داره برامون
سهمیه حرف زدنمون هم مشخص شده
هرچند سهمیه ای به مقدار بی نهایت
اما باید مواظب باشیم حرف هامون هدر نرن
چرا که بسیار بسیار حرف پوچ
حرف هایی که مال خودمون نیستن
حرفهایی که ما براشون زاده نشدیم
همون حرفهایی که بوی شعار میدن و نه عمل
و آب سردین بر پیکره خدایی که این حرفهارو برامون تدارک دیده
هرچند هم تاکید میکنم نباید اشتباه کنیم که حرف زدن بده
و تو سایه جمله کاملا درست عالمان ساکتند حرفهامون بخوریم و در جهت مسیر بیانشون حرکت نکنیم
نه
انسان نیاز داره به حرف زدن
اما به قول سعدی که ختم کلام و تمام کننده و کامل و شیواست
کم گوی و گزیده گوی چون در