دغدغه زنده
شوخی شوخی دوماه شد که رسما حداقل پشت کامپیوتر تو وبلاگ فعالیت نداشتم
یکم باورش برام سخته چیجوری منی که اینجا خونه دوممه
و تو شرایط سخت هرطوری بود میومدم به آغوشش
حالا با امکانات راحت هم سری بهش نمیزنم بعد دوماه
نمیتونم بگم فراموشش کردم..نمیتونم بگم دلم زده..نمیتونم بگم که وقتش ندارم..نمیتونم بگم قدیمی شده...نمیتونم
نه نمیتونم
چون برای منی که نوشتن از علائم حیاتیم حساب میشه
اینجا مامن مطمئنی که نشون بده نه هنوز هستم
مثل نقش تاتر برای سینما
اما خب شما این نبود بزارین به حساب دوچیز
دوره گذار مثل انتقال سرور سنگین همین بلاگفا خخخخ کسایی که یادشونه
یا تغییر سیستمی سنگین..یا آپدیت اصن...آپدیت گو.شی مثلا خخخ
یکم دور بودن لازم بوده و هست
برای منی که همیشه اعتقاد داشتم
وقتی هستم واقعا هستم
وقتیم نیستم ْ نیستم
یک اصل ساده که اتفاقا کمتر رعایت میشه
ولی خب از اون چیزهایی که خیلی اصولی رعایتش میکنم
و اون چیز دوم هم خیلی تاثیر بینهایت مهمی رو نبودنم گذاشته
کنکوره...عزم جزم کنکور
که باعث شده تمرکزم همش روش باشه
و این که گفته میشه پس چرا تو کانالم فعالم
خب خیلی بدیهیه
اون تو گوشیه و کاملا در دسترس و این که اگه همونم ننویسم میترکم
و خب از اونجایی که من معتقدم وبلاگ فقط پای کامپیوتر باعث میشه دسترسیم به وبلاگ کم بشه
وگرنه اصلا تداخل نداره به نظرم حضور این دوتا
من
حیث المجموع وبلاگ برای من یک دغدغه زندست با تموم خواننده های مهربون و
بامعرفتش و وبلاگهایی که اگه پای کامپیوتر باشم حتما چکشون میکنم
و این که
دوستتون دارم
چه باشین...چه نباشین...چه پیش هم باشیم..چه نه
با هرفکر و دیدی که بهم داشته باشین
اینجوری یاد گرفتم....فهمیدم که اگه اینجوری نباشه زندگی معنایی نداره
میدونین واسه منی که رفتن هارو زیاد به چشم دیدم
یعنی تا دیدم رفتن بوده
حقیقتش دیگه رفتن ها واسم اهمیتی نداره
هرکی دلش با شما باشه میمونه...هرکسی شما رو..اصل شمارو درک کرده باشه و دوسش داشته باشه
با شما میمونه
بقیش الکیه دیگه
ولی وظیفه این که دوس داشته باشیم
حتی رفتن های تلخ رو...
مهم این که قدر کسایی که موندن باهامون بدونیم
راستی باز دارم میرم خونه...چهارشنبه عصر..همین هفته
اگ تا اون موقع نیومدم باز....ایشالا مشهد میبینمتون
فعلا :)