شنبه سی ام شهریور ۱۳۹۲ . 11:41
کاش خدا بودم و دارنده یک شمشیر ساموراییآن وقت میگرفتم انتقام خوبی ها را از بدی ها
آنوقت به سراغ غول تنهایی میرفتم، میکشتمش
قلب سیاهش را میگرفتم در آغوش به خاطر تمام سالهایی بهم عشق ورزیده
آنوقت گلستان بود دیگر ...بچه ها از بچگی فرصت دست کشیدن به سبزه و چمن را داشتند
عشق بازی و عبادت در تکامل هم..خنده ها تموم شدنی
نه نگرانی از دست دادن کسی ، نه نگرانی نامیدی...
اما من دون کیشوتی بیشتر نیستم و مدام در رویا
گاه راک استاری بر روی سن
که می خواهد به تمام نزدیکان و دوستان و مردم حال حاضر فریاد زند که به خدا اینجورها هم که فکر میکنید نیست
گاه شوهری مهربان که که کلمه خیانت را پاک کرده از دایره المعارف ذهن زنش و گویی آرامش و حس خوب تنها کلمات این دایره المعارف
و حتی گاه پدری مهربان که درست راهنمایی میکند بچه اش در تو تموم پیچ و خم ها
گاه تئوریسین، کارگردان ، نویسنده و حتی بازیکن فوتبال و....
اما همش در رویا..در واقعیت اما نه خبر از اسبی قوی نه نیزه ای صیقل داده شده و نه حتی لباس رزم
....
بدانید اما رویاهای خوب
اگر تا الان نشده ام ماشینی چندین خدا پرست،تنها شماها بوده اید که حفظ کرده اید همواره آرمان هایم
رویاهای شیرینم که که شیرینیتان آنقدر هست که در هنگام مواجهه با تلخیهای واقعیت
رنگ ناباوری خورده می شود بر تمام وجودم همچون نگاه نامید ویلیام والاس در فیلم شجاع دل
رویاهای بینظیرم که آنقدر زیبا خودرا واقعی جلوه می دهید که سنگین ضربه هایی می خورم در مصاف واقعیت اصل
با تمام تحقیرهایی از سوی خویش،مبادا که ترکم کنید روزی
که پیمان گرهست پدری خودزن و خسته دل ، اما اوست که با تموم بی مهری ها پرورانده است شما را تا این جا
ترکم نکنید هیچگاه ، که در مصاف جنگ با ماشین
شمایید آغوشی پر مهر از آرامش
همچون تصوری از بهشت.....
همینجوری
پ.ن 1: سادگی بهترین چیز برای تقویت امید و هدف..مثل یک بادکنک و تیکه ای ابر و البته دنیایی از سادگی
پ.ن 2:این تو فیسبوک،پیج سوتی های بحال ایرانی خوندم..واقعا اشکم دراومد از خنده گفتم بیارمش اینم شاید بعضیاتون نخونده باشینش:
((یه ﺑﺎﺭ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺭواﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﺑﺨﺶ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﻮﺩﯾﻢ. ﺍﺳﺘﺎﺩﻩ ( ﺯﻥ ) ﺻﺪﺍﻡ ﮐﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﮐﻪ ﺧﺠﺎﻟﺘﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺑﯿﺎ پای ﺗﺨﺘﻪ ﻧﻘﺶ پسری ﺭﻭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺨواﺩ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻋﻼﻗﻪ ﮐﻨﻪ , ﭼﯽ ﻣﯿﮕﯽ ﺑﻬﺶ؟! ﮔﻔﺖ ﻣﻨﻢ ﻣﺜﻼ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻡ!!!!! ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﻭﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﮕﻢ ﮐﻪ , ﺿﺎﯾﺲ ! ﺍﺳﺘﺎﺩ: ﻧﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺵ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯾﻢ ﻧﻘﺎﻁ ﺿﻌﻒ ﻭ ﻗﻮﺕ ﻭ ﻧﺤﻮﻩ ﺑﯿﺎﻧﺖ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﮐﻨﯿﻢ.ﺣﺎﻻ ﮐﻞ ﮐﻼﺱ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﻨﺘﻈﺮﻥ ﯾﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﮕﻢ ﺑﺘﺮﮐﻦ , ﻣﻨﻢ ﻓﺮﺻﺖ ﻃﻠﺐ زﻝ ﺯﺩﻡ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺎﺻﺪﺍﯼ ﻧﺎﺯﮎ ﮔﻔﺘﻢ : ﺷﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﻪ ﺟﻮﺟﻮﯼ ﮐﻮﺷﻮﻟﻮﺍﻡ، ﻫﻮﺍ ﺷﺮﺩﻩ، ﺑﻒ ﻣﯿﺎﺩ، ﻣﯿﺰﺍﻟﯽ ﺗﻮ ﻗﻠﺒﺖ ﺑﻤﻮﻧﻢ؟؟ :") ﯾﻌﻨﯽ ﮐﻼﺱ ﺗﺮﮐﯿﺪﺍ , ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺻﺤﻨه ﺮﻭ، 50 ﺳﺎﻟﺸﻪ ﻃﺮﻑ!!!!!ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﭼﺸﺎﺷﻮﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﯾﺪ , ﺍﺳﺘﺎﺩﻣﻮﻥ ﻫﻢ ﺧﺪﺍﯾﯿﺶ ﺑﺎﺟﻨﺒﻪ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﻮ ﺁﺩﻡ بشو ﻧﯿﺴﺘﯽ! =))))) ))