در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۳۴۳ مطلب توسط «پیمان» ثبت شده است

شنبه دهم مرداد ۱۳۹۴ . 22:25سلام

اگر یک هو دیدین از فردا به مدت یک هفته یا شاید کمتر نیستمو هیچ خبری ازم نیست

بدانید و آگاه باشید که در محل کار بازداشت شده ام و حق خروج از محل کار را ندارم

به همین سادگی کلا با خاک یکسان شدیم

چون فقط داستان به همین یک هفته ختم نمیشه

احتمال لغو مرخصی حداقل تا سه چهار ماه دیگه هست

و رسما باعث منفی شدن چهرم جلوی فرمانده هم شد

حالا دلیل؟

خروج بی اجازه فرمانده از محل کار به مدت دوساعت

خب پرواضح که تقصیر خودم بوده و البته باید جورش بکشم و مسئولیتش قبول کنه

با تموم سختی روحیش

میدونین چه حالتی داره؟

دو هیچ عقب باشین و حالا یک نفر هم اخراجی بدین دقیقه 78بازی

فقط امید و توکل  میتونه  شرایط بدون ضربه و تلفات ختم به خیر کنه

بعله

خلاصه که اگر دیدید تا یک هفته غیب شدم بدونید بازداشت گشته ام

 

فعلا میگ میگ

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۱
پیمان
جمعه نهم مرداد ۱۳۹۴ . 12:8جمعه است

جمعه دلتنگی و من هنوز  بندرم

اگه مستقیم میرفتم مشهد باقطار هنوز حرکت نکرده بودم

اگه میخواستم برم تهران،الان رسیده بودم تهران و تو مسیر مشهد بودم

میخواستم برم شیراز هم به همین ترتیب،رسیده بودم و الان تو راه مشهد بودم دیگه

اما خب احتمالا تا پنجشنبه این هفته دیگه هیچکدوم از این خبرها نیست

و یک هفته دیگه باید این بندر لعنتی تحمل کنم تا رسیدن به خونه

واقعا کی میشه از شر این بندر لعنتی،بندر لعنتی،بندر لعنتی، خلاص بشم

حالا فکرش بکن باید تو این شهر مزخرف تنهایی هم زندگی کنم از این به بعد

ترجیح میدم به روزی فکر کنم که راحت شدم از این شهر

واسه همیشه،بدون هیچ دغدغه

نه پای بچم گیر باشه،نه.........

دوستم میگه خو قاردادت تموم شد بلند شو بیا اینجا کار کن

میگم چیکار؟

میگه مگه بقیه ملت چیکار میکنن زن و بچه هم دارن،تو این شرکت مرکتها

هرجا اخراجت کردن یک شرکت دیگه

راستش این دید خیلی بهم روحیه میده

باید این ترس لعنتی بزارم کنار

درسته امنیت کاری خوبه،درست کار کمتره اونجا

ولی خب چیکار کنم که تنفرم از اینجا غیر منطقی و احساسی نیست

بلاخره باید این ریسک بکنم

خلاصه که جمعه است و من هنوز هم بندرم

البته با امید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۱
پیمان
سه شنبه ششم مرداد ۱۳۹۴ . 23:36سلام

توقع داشتم وقتی میام این پست بزارم شاد تر باشم

چون خبر حاوی از مرخصی سه هفته ای و برگشت به خونه رو داشت

اما از یک طرف گیر نیومدن بلیط  مستقیم قطار واسه پنجشنبه جمعه به مشهد

حالم گرفت،بدبختی تو این دوروز هواپیما نداره  و حالا باید بشینم به فکر یک سفر دومسیره باشم

احتمالا برم تهران و از اونجا برم مشهد،درسته قبلا این اتفاق افتاده و انجامش دادم

اما خب حالم گرفته شد راحت تر نمیتونم برم مشهد

از اون طرف داشتم این هضم میکردم و رسیدم خونه که دامادمون نه گذاشت نه برداشت عذرمون خواست

البته تلویحی

اما خب گفت آقا پیمان تکلیف خونت چی شد؟نمیخوای بگیری؟ما میخوایم خونه رو رنگ بزنیم  اتاقی که توش هستی برنامه داریم واسش و....

البته نباید بی چشم و رو بود..یک سال و نیم تو خونش مفت مفت دارم میچرخم و ناهار و اینارو میخورم

راستش تقصیر خودمه

بس که کند و اعصاب خورد کنم..باید زودتر پیگیر وام میشدم و زودتر وام میگرفتم

حداقل الان ده میلیون دستم بود میتونستم بگردم دنبال سوییت

بدبختی بالفرض هم گیر میاوردم وسایلش چیکار میکردم

دو سه تومن دست کم اونا میخواد

این رفیقمون هم که وضعش از مابدتر معلوم نیست کی پولش جور بشه بتونیم باهم خونه بگیریم

خلاصه که عجیب ذهنم درگیر و مشغول شد یهویی

تو نزدیکیام هم واقعا کسی نیست ک چندماهه بتونم دو سه تومن ازش قرض بگیرم

یعنی راستش تاالا شاید باورتون نشه

پول قرض نگرفتم ازکسی

اما خب همین دیگه آدمها تو مضیغه نیازمند قرض هم میشن

نمیدونم ..توکل به خدا

واسش برنامه داشتم ولی نه اینجوری با این عجله دقیقا یکی دوروز قبل مرخصیم

که لااقل بتونم وام رو به جریان بندازم که تا اخر مرداد دستم بگیره

خیلی پیچیده شده

برم و برگردم شده اول شهریور و تازه شروع به جریان انداختن وام که اونم بیست روز طول میکشه

خیلی درگیر کرد یک دفعه ذهنم

ببخشید ولی چاره ای جز نوشتن نداشتم و ارومتر شدن نداشتم

توکل به خدا ایشالا همه چی راست و ریس میشه

ایشالا تو پست اخر قبل سفر  که فردا یا پس فردا باشه احتمالا

بهتر می نویسم

فعلا میگ میگ

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۱
پیمان
شنبه سوم مرداد ۱۳۹۴ . 18:50تنهایی هایم را با تو به رقص در می آورم

حتی شده ناشیانه

بدون نامحرم

بدون شهوت

خواه با آهنگ صیغه سندی یا وای وای وای شب پره

چه مهم است واقعا؟

چه مهم است یک اهنگ تکراری چندبار پخش مجدد شود

فقط تا حس حفظ شود

حسی از جنس از خود بی خودی

حسی از نوع هیجان

حسی از جنس به وجد آمدن

حسی به نامی که نامی نمیتوانی برایش جور کنی

فقط و فقط آمده ای

که باران باشی

بر خستگی های  هر ازچندگاه به وجود آمده

همین اس دیگر

که تنهایی هم گاهی وقتا

نمی تواند جلویت تاب بیاورد

و راستش را بگویم

دم دم دم در گوشت

پیس پیس پیس پیس

آری همین است جاودانه ای

ای تنها یک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۱
پیمان
سه شنبه سی ام تیر ۱۳۹۴ . 19:42از سفر برمیگردی

اما خسته ای

در انتظار یک نفس تازه

اما نه بهاریست که نفس تازه کنی

و نه حتی کپسول اکسیژن

خسته ای و فقط می دانی

که نیاز داری

مقداری خودت را در آغوش گیری

و در هوای خود نفس بکشی

که شاید بازهم دلتنگ خود شده ای....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۹:۳۱
پیمان
پنجشنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۴ . 15:22پیشاپیش  عید فطرتون مبارک

چندروزی می رویم به شهر  ادب و ادبیات

می و ساقی و از این خخخخ

درست حدس زدید

خوشا شیراز و وصف بی مثالش..

ایشالا تا دوشنبه هفته آینده

آره خیلی زیاد نیست

ایشالا بعدش سفر به خونه نزدیکه

ساعت پنج عصر حرکت می کنیم

پس برم که دیرنشه

شاد باشین

بزودی میبینمتون

پس فعلا میگ میگ

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۴ ، ۱۹:۳۱
پیمان
سه شنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۴ . 19:17

توافق هسته ای مبارک؟

امیدوارم

اما خب مطمئن نیستم

چون خیلی وقته یک شادی موندگار ندیدم

یک شادی همه گیر شاید

چون چندین سال قبل در یک موقعیت اوکازیون همه خوشحال بودند ولی در واقع و در آخر

فقط بازاریها بودند که خوشحال واقعی داستان بودند و بقیه

.......

زندگی یادم داده

جوگیر نباشم و صبر کنم

تا حداقل تو ذوقم نخوره

ایشالا که این دفعه واقعی باشه

و تاثیر گذار

توکل به خدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۹:۳۱
پیمان
شنبه بیستم تیر ۱۳۹۴ . 19:30سلام

موضوع های فراوونی تو ذهنم در حال مانور بودن اما خب این موضوع  viva zapata خودش کند یکجورایی

یعنی خیلی میخوام راجب همشون حرف بزنما ولی خب یکی یکی

فیلم viva zapata یا زنده باد زاپاتا اثری از ایلیا کازان محصول سال 1952

با نقش آفرینی محشر مارلون براندو کبیر

ایلیا کازان شاهکار جان اشتاین بک به تصویر درآورده بود

شاید یا احتمالا شماها دیده باشینش،اما خب من تازه رو پیشنهاد دوستم دیدمش و واقعا سرشار از لذت شدم از دیدنش

فیلمی بود برای آزادی

داستان انقلابی در مکزیک بود که اومده بود از این بعد بهش نگاه کرده بود که واقعا زمامداری یک حکومت سخته

و هرکسی بره پشت میز صرفا قول و قرارهاش و آرمانهایی که واسشون جنگیده رو حفظ نمیکنه

واقعا سخته برقرایی حکومت باعدالت و صلح وارهمچون حکومتی مثل کوروش داشتن یا حکومتی با عدالت مثل دولت امام علی (ع)

حتی اگه شما هم سختی کشیده باشین و هدفتون فقط عدالت باشه و بس

حتی اگر هم جاه طلب نباشین مسئولیت کل یک مجموعه باعث میشه مسایلی که واسشون تغییر ایجاد کردین جزیی و در بهترین حالت به زمانی دیگه موکول بشه و اولویتها چیز دیگه ای باشه

چون از نظر یک زارع فقط زمینش واسش مهمه و محصولش و در کل شکم خودش و زن و بچش،اما از نظر یک حاکم یا رئیس جمهور کنترل کل این کشور مهمه و نه صرفا یک زمین زراعتی،چه برسه این که طرف بخواد دیکتاتور باشه و هدفش فقط حفظ خودش باشه که دیگه اصن یه وضعی

فکر می کنم نگاه کارگردان و البته نویسنده خیلی جامع بوده و در یک قاب میاد چندین نظر خیلی متعادل و بدون جبهه گیری نشون میده

و در آخر هم زاپاتا که فقط به فکر مردمه و .....

اگه حوصلتون میشه فیلم قدیمی، سیاه و سفید و تا حدی کلاسیک ببینید،حتما ببینیدش

نکته جالب این بود که  دوستم بعد تماشای فیلم بهم گفت این فیلم چندسال قبل از انقلاب کوبا

و داستان اسطوره ای چه گوارا(اسطوره آزادی و آزادی خواهی و البته آرمان گرایی)

ساخته شده

و خب با توجه به  نوع انقلاب و کارهایی که چه گوارا کرد

یک سری شباهتهای قشنگی و به شدت نزدیکی احساس می کنید

تونستین ببینیدش حتما

راستی ،راستی در همین راستا

دوستان زکات فقط به پول و تهش به علم خلاصه نمیشه هااا

زکات کلا به حس خوب خلاصه میشه

به چیزی که واستون مفید باشه

فیلم،آهنگ،تابلو نقاشی،ی نوع آبمیوه،غذا،خیریه،بازارچه خیریه و....

همه اینها که حس خوب به آدم میده زکات داره و باید معرفیش کنین..بعله

شاید بگین سلیقه ها

درسته شاید صرفا واسه سلیقه شما خوب بشه

ولی دود یا مشروب یا بوووووق که نیست حتی یکبار تجربش منطقی نباشه

یکبار تجربش می کنیم،خوب بود که فبها نبود هم ناز شصتتون،زکانتتون دادین،ثواب هم کردین خخخ

مثلا به عنوان مثال یک آهنگی بود به اسم   take me to church از hozier   

که یک دوست نازنینی تو وبلاگش گذاشته بود

خب من این اهنگ بار اول که گوش دادم عادی به نظرم اومد و چیز خاصی توش ندیدم،شاید ذهنم مشغول بود یا چیز دیگه که خیلی به چشمم نیومد

بعد از چندوقت که بهش مراجعه کردم و مقداری با دقت گوشش کردم طوری در من رخنه کرد که شاید باورتون نشه تا بیست بار گوشش کردم اون بار و بعد از اون موقع هم امکان نداره هروقت گوشش کنم زیرپنج بار گوشش ندم

به خصوص وقتی دارم پیاده مسیری میرم

درکل این که به همین راحتی شما حس خوبتون انتقال میدین و زکاتتون نقدپرداخت می کنید خخخخ

واسه شروع که امیدوارم ادامه پیدا کنه منم آهنگی که همین الان گوشش دادم و باز سرشار از حس خوبم کرد

اسمش هست Stairway to Heaven از  Led Zeppelin

البته قبلش بگم راک و مقداری سلیقه خص میخواد و شاید تا نصفش هم و ندید

اما هم متن زیبایی داری و هم این که حس خوب الان من ساخت دیگه

ایشالا تا حسهای خب بعدی و زکاتهای پرداختی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۱۹:۳۱
پیمان
پنجشنبه هجدهم تیر ۱۳۹۴ . 23:57مثل چشمهای گریان یک مادر

مثل هجوم

مثل پایان خیال خوش آزادی

مثل علنی شدن خفقان

مثل جدی شدن خط قرمز

مثل درد

مثل 18 تیر

مثل کوی.....

پینکی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۹:۳۱
پیمان
دوشنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۴ . 23:55آن کس که تو را شناخت جان را چه کند

فرزند و عیال و خاندان را چه کند

دیوانه کنی هردوجهانش بخشی

دیوانه تو هر دوجهان را چه کند

 

ترم اول دانشگاه بود و نمیدونم کدوم درس عمومی از سری دروس معارف و استادش هم حاج آقا قبولی یا قبولیان،از محدود و ندرت شیخهایی که تا به امروز هم قبولش دارم

این بیت سر یکی از کلاسهاش گفت و عجیب شد ملکه ذهنم

حتی تو تحقیق همون درس هم با همین بیت تمومش کردم

زندگی واقعا میشه گفت دعوت خداست برای تماشای زیبایی

واسه فوتبالیا میشه بازی رئال مادرید بارسلونا

واسه طبیعت گردا میشه یک ساعت خیره شده به  طبیعت گردنه حیران  تو آستارا

واسه برنامه نویسها میشه تماشای  روند کامل اجرای نرم افزار

واسه کادر درمان میشه تماشای بافت سلولی  ساعد دست زیر لوپ

و واسه خدا هم میشه لذت تماشا کردن به نگاه معطوف این همه انسان به این زیبایی ها

 

این وسط بعضی ها متوجه میشن یکی داره نگاهشون میکنه

برمیگردن و میبینن بعله

یک عدد خدای شیطون داره با ذوق تماشاشون میکنه

سراسر حس خوب میشن و سعی میکنن بقیه رو هم متوجه نگاه خدا کنن

ولی خب بعضی ها اونقدر محو زیبایی شدن که برنمیگردن و....

 

خب طبق حرکتی تارانتینویی وار به این عزیزان دل کاری نداری و همین ججا کات میکنیم سمت همون هایی که برگشتن

چون نه زلال احکام راه انداختم نهقصد قضاوت دارم

برمیگردیم سمت اونایی که برمیگردن و متوجه نگاه پر ذوق خدا میشن

فکر میکنین واقعا احتیاج هست به توضیح بیشتر

منم اینجوری فکر نمی کنم

کاری به این نداریم که نمیدونم چی بنویسم

اما خب از این یک قطعه زیبارو تماشا می کنیم

لذت می بریم

و این یک لذت واقعیه

مث همون لذتی که تو اون دو بیت اول پست هست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۱۹:۳۱
پیمان