عاشق شدن زوری نیست
میدونین همیشه دوست داشتم کسی عاشقم بشه
این از وقتی شروع شد که اولین بار از اولین دختری که جانانه دوستش داشتم شنیدم
شما فقط در حد یک همکلاسی برای من عزیز هستید و نه بیشتر و من هیچ علاقه ای به شما ندارم
البته بعد سومین تلاش نافرجامم برای دادن پیشنهاد این حرف بهم زد
و خب شاید طبیعی باشه به وجود اومدن این عقده
از اون روز به بعد تلاشهای زیادی در دنیای مجازی کردم که بتونم دختری بیابم که عاشقم بشه
شدم مثل یک تیم فوتبال که بی گدار حمله میکنه و انگار گل عقب و اگه گل نزنه حذف میشه
اما امان از دفاعش که خالی شده و حواسش نیست
همونجور که مث روز روشنه
همونجور که تیم به جای جبران نتیجه مدام گل میخوره چون دفاعش خالیه و مدام ضدحمله میخوره
من هم رابطه های متعددی با دختران مجازی زیادی ایجاد کردم و خب جز شکست راه به جایی نبردم
منتها با یک فرق که من این بعد ۵ سال فهمیدم
البته میدونید که فهمیدن تا درک کردن و سپس عمل کردن باز دوره زمانی خاص خودش داره
اون فرق این بود
نه اون تیم با اون باخت حذف میشد چون اصلا بازیها حذفی نبود
لیگ بود تازه لیگش هرسال برگزار میشه خخخ
و نه دنیا واسه من به اتمام رسیده
پس چرا من این همه خودم به آب و آتیش زدم که با کسی رابطه برقرار کردم و عاشقم بشه
ولو این که مدام دوست و آشنا رو میدیدم که مدام در حال برقرار کردن رابطه هستن و فلان دختر هم چه عجیب شیفته و عاشقشون میشد
و شاید همین باعث بیشتر برانگیخته شدن احساسم شد و بیشتر خودم به اب و اتیش میزدم
حیف که این تلاش فقط کوبیدن خود به در بسته ای که کلیدشم تو جیبته ولی متوجه نیستی
هیچ چیز نباید نه به زور و نه با گدایی بدست بیاد
کاری که من تو تموم اون رابطه ها میکردم
رابطه هایی که اگه دوطرفه هم میتونست باشه
با هیجان وانرژی غیرمنطقی من یک طرفه میشد
و همواره شاهد رفتن ها میشدم
نمیدونم شاید اگه این شکلی نبود به شکلهای دیگه باید من با این چرخه آشنا میشدم
ولی خب دوست داشتم شکلش جور دیگه ای باشه خخخ
عاشق شدن واقعا چیزی نیست که بخوای توش زور و تمنا اعمال کنی
برای این که کسی عاشقت بشه نباید تلاش غیرمنطقی کنی
نباید تقلا کنی
باید خیلی معمولی باشی و عادی
خیلی راحت باید خودت باشی
یک چیزی که اتفاق می افته بلاخره
آروم و راحت
تنها در آرامش
هیچ خبری نیست
جریان فقط و فقط همون بهترین خود بودن
هیچ عجله ای نباید کرد
...
پ.ن:همیشه
بهم انتقاد شده که همیشه همه چی نباید گفت و این سادگی تو حماقت نه
سادگی..نمیدونم شایدم راست بگن ولی خب من چیزی مینویسم که حسم میگه من
میزارمش به حساب ساده بودن بدون هیچ دودوتا ۴ تا و سیاست پشتش..رسالت نوشتن
به نظر من صداقت و چیزی که دقیقا داری بهش فکر میکنی..ارضا شدن تو نوشتن
یعنی چیزی که داره از وجودت میاد و ....
افرین
خیلی هم یادم داد