در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

اگه بخوام حال این روزهام بگم

باید اینجوری تعریفش کنم که

مث گرمایی که قبل بارون بهاری

سایه میندازه رو همه چی

و همه رو کلافه میکنه

یک گرمایی که باورت نمیشه تو بهار داری تجربش میکنی

یک گزرمای ممتد بدون اومدن بارون

و وصل شدن به گرمای تابستون

اره حال این روزهام

اینه

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۷:۱۶
پیمان

یکی میخواست مهاجرت کنه

بهش گفتم خوش به حالت میتونی بری

گفت تو هم بخوای میتونی

گفتم من پول ندارم

گفت فقط پول نیس راه زیاده

گفتم قاچاقی

گفت نه قانونیشم راه هست بدون پول زیاد

گفتم نمیدونم

 

خیلی وقتا واقعا خسته میشم..میبرم

ولی حس میکنم هنوز کاملا ناامید نشدم

آره..راه برای رفتن همیشه هست

ولی زمانی که دیگه امیدی نداشته باشی

چون به نظرم رفتن به یک کشور غریب

هیچوقت ایده ال نیست

مگر در ناامیدی و فقط گذران بقیه عمر در ارامش

حداقل برای سنین من و بالاتر

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۸:۵۶
پیمان

فکر کنم اولین باره که تیتر میزنم بعد شروع میکنم به نوشتن

چون همیشه مینویسم و از دلش تیتر انتخاب میکنم

 

مدتیه تو توییتر دارم فعالیت میکنم

البته خیلی وقته ساختمش

ولی خب جدیدا زیاد میرم و توییت میکنم

(هرچند  مث اینجا نه کسی میخونش نه لایک میکنه نه کامنت میزاره

اما به هرحال)

فضاش اصلا با اون چیزی که فکرمیکردم همخونی نداره

اکثرا تین ایجرهای بی ادب و بی پروایی هستن که انگار دنبال یک گمشده ان

اما خب با تموم این که بینشون و بین گروه ها یی ک تشکیل میدن هیچ حرفی برای گفتن ندارم

و حتی راهی برای نفوذ

ولی گستاخیشون برام خوش اینده

باعث میشه حس گستاخی بیشتر برام خوش این باشه

اونقدر که تا مدتهای مدید دوس دارم گستاخ بمونم

مث جنگیهای پارتیزانی روم باستان

گستاخی این اجازه رو بهم میده که واردشون بشم و بفهممشون

بدون ترس از بلاک شدن

طرد شدن

تو پشت گستاخ بودن

حسرت نیست

دلت نمیسوزه که سعی کردم خوب باشم و سوختم

هرچند گستاخ بودن رو هم باید بلد بود

و همین که من  جذب خودش میکنه

ایا من گستاخ بودن بلدم؟

مشخص میشه :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۷:۰۷
پیمان

تو یکی از بازیهای ال کلاسیکو

فردوسی پور گفت

نباید اعصاب مسی خورد کنن..چون اگه مسی عصبی بشه بازیش خیلی میگیره

حس میکنم مث مسی عصبی شدم تو بازی

با این که تقریبا حداقل از یکجایی به بعد هرچیزی شده حاصل برایند خواسته های خودم بوده

مث سادگیهایی که آگاهانه در شکل طعمه در اختیار گرگها قراردادم و اونا برطبق طبیعتشون ازش سواستفاده کردن

میدونم بی منطق اما خب عصبیم کرده

این روزها بیشتر از هروقت دیگه ای به پول دراوردن فکرمیکنم

هنوز یکسال نشده که کار جدیدم شروع کردم

دارم برای کاردوم هم برنامه ریزی میکنم و زیرساخت هاش درست میکنم

همیشه ارامش خواستم

و هیچوقت ادم پولکی ای نبودم

به هرچی داشتم قانع بودم و هرجور بودمیگذروندم

اما حداقل ها از گرون شروع میشن دیگه

و چاره ای جز عصبی شدن نمیمونه

نمیتونم دیگه به این جمله مزخرف همه چی تو پول خلاصه میشه واکنش نشون ندم

واقعا مزخرفه سازش با چیزی که خیلی تحویلش نمیگرفتی

و حالا برای منی که همیشه اخرش هیچ بودن یک جمله پرررنگ بر سردر ذهنمه

تکاپو برای بدست اوردن پول شده یک عامل برای امیدوار بودن

عصبی شدم چون برای ارامشم

برای ارضای رویاهام

باید با پول سازش کنم

و این هیچ قشنگ نیس

و یک حقیقت تلخ

عصبیم چون باید نیشخند دنیای مادی رو تحمل کنم

اونم در حالی که تازه باید لطف کنه و مقداری من در بربگیره

عصبیم چون همه اینا در راستای خواسته های خودمه

خودم میخوام

اگه پول

اگه ارزو

اگه هدف

اگه رویاس

اگه ارامش

همشون خودم میخوام

و باید بهاش رو هم بدم

تا دوباره لبخند و ارامش به صورت پایدار جوونه بزنه تو صورتم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۴:۵۵
پیمان