در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است

چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۱ . 0:9
برایش نان بود آب بود  زندگی بود

تیتر قلبش یاسی تنها قطب زندگی

اما او سرد بود پوچ بود

و غروری که بر که بر لبهایش جاری

یاسی اما بس پرنور و دلی گرمابخش

بال پروازش بود روح سرشارش بود

سنگ بود روزگارش اما

درک نمیکرد یاسی چه بهایی دارد

آخر هم یک روز رفت در پس تک ظاهر

یاسی اما تنها یاسی اما بس پرنور

هیچوقت کسی نفهمید چه گذشت بر یاسی

نه حتی یک روزن دل پردرد یاسی

که یک روز خبر آوردند

در پی چشمه معرفت یاسی خندان دور شد

ظاهر اما هیچ وفایی را نیست

نا امید و اندوهناک از ظاهر برگشت

به خیال آن که یاسی همواره هست

با ذوق برگشت یاسی اما رفته بود

نه نشانی و نه از او ردی

یک کاغذ اما تنها یادگار یاسی

متن کاغذ میگفت :

گر مرا میخواهی ناکجا آباد را بیاب

خنده تلخ او و ندایی که میگفت

ظاهری دیگر در انتظارتوست

یاسی بس بزرگتر زتوست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۱ ، ۱۹:۳۰
پیمان
شنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۹۱ . 0:59در واقع همه ما سعی میکنیم فرشته خوبی باشیم

این که چرا اومدیم؟

چرا برای اومدنمون تصمیم رفته شده

حتی لغزش در تصمیم پدرومادری

اگر هستم پس هستم

شک یا هر ابهامی تلف کننده فقط وقت

درود یا لعن هدف پیش رو

فقط باید فرشته خوبی باشیم



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۱ ، ۱۹:۳۰
پیمان