در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

اندکی حرف،اندکی کوه نوردی

دوشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۳۱ ب.ظ
سه شنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۲ . 20:8ابتدا دونکته رو به سمع و نظرتون برسونم: اول این که دو پست موقت آماده دیگه داشتم قرار بود یکیشون به ثبت برسه  اما خب بنا به دلیل این که امروز با دوست عزیزتر از جانمان ،روزبه،رفتیم به کوه،البته کوه که نه اونقدر،کوه های آب و برق،نیمچه کوه ولی خب بهتر از هیچیه :دی  تصمیم برآن شد که از آنجایی که اولویت بر نوشتن و ثبت کردن مطلبی است که حسش داغ تر است بنابراین این پست جای اون پست گرفت،هرچند اون دوپست دیروز آماده ثبت شدند اما خب ثبت نشدند هیچ کدامشان،تا امروز این پست جایشان را بگیرد:دی

و یک نکته دیگر این که یک خصوصیت دیگر همسر مربوطه به پست قبل اضافه کنم که،زن آدم اهل کوه هم باید باشه،اصن واسه سلامتیش بهتره:دی این وقتی داشتم از کوه بر می گشتم بهش فکر کردم :دی

یکی از خصوصیتهای من و روزبه که وقتی باهم هستیم  و وقتی حتی یک نفر دیگه هم هست نمیشه اینجوری باشیم سبک خاص حرف زدنمونه،یعنی قبل این که بره سربازی اصن بهشت من بود،ولی خب رفت سربازی تغییر کرد و انگار خسته شد ولی هنوز هم گاهی وقتا وقتی دونفری هستیم میتونیم قسمتی از این سبک داشته باشیم،این سبک درواقع نوعی حرفهای تحلیلی برگرفته از تجربیات عملی اون و تجربیات تئوری من که راجب چیزهایی که مطمن نیستیم سعی می کنیم دلیل و منطق بیاریم که خب گاهی وقتا واسمون قانع کنندست گاهی وقتا نه،البته راجب هرموضوعی حتی موضوع کوچیک و بدون اهمیت هم این سبک وجود داره،این دفعه ما به انتظار یک دوست سوم در پارک لاله(پارکی قبل از کوه ) منتظر نشسته بودیم و مشغول حرف شدیم....

بحث از ان جا شروع گشت که یک عده از پسرهای دبیرستانی که انگار امتحانشون داده بودن از روبرومون رد شدن و خداییش تیکه ای گذرا به دسته دیگه ای از دخترای دبیرستانی که از اون ور اومدن و از روبرومون رد می شدن انداختن...

گفتم:میدونی روزبه دخترا صرفا واسه تنهاییه که دوس دارن دوس پسر داشته باشن،فکر میکنی اونها اونقدر ساده ان که متوجه این نگاه شهوت آلود پسرا نشن و بهش ؟ اونها در واقع این شهوت به جون میخرن که تنها نشن و انگار اینجوری به خودشون تلقین کردن که بدون پسرها واقعا نمیشه،مثلا همین پسرهایی که خداییش از نظر قیافه هیچ استانداردی ندارن ولی ...روزبه:اعتماد به نفس دارن..پیمان: آره ولی به نظرم این نیست،دخترا نباید اینقدر ساده باشن که گول زبون چرب و نرمشون بخورن،فقط واسه این که احساس تنهایی میکنن و  این تنهایی رو اینجوری جبران می کنند که به خاطر واستگی به پسرا که درخودشون احساس میکنن میبینن نمیتونن بدون پسرا باشن،وگرنه عشق و احساس و همه اینها فقط بهونست واسه خر کردن خودشون که اون تنهایی پوشش بدن چون از تنهایی میترسن،همین باعث میشه اونهایی که نتونستن مقابل این تنهایی دووم بیارن با اولین زبون چرب و نرم خودشون بزنن به اون راه و اسم اون راهم بزارن احساس و عشق..روزبه:خب پسرا هم فقط دنبال چیزن پیمان:آره بدون شک میدونی اون زمان که خیلی تو نت می گشتم و دنبال دختری بودم که به عنوان دوست دختر کنارم باشه،یک دختری بود به اسم هما 4 5سال ازم بزرگتر بود،یک روز چیزی بهم گفت که اون موقع خیلی ناراحت شدم ولی الان میبینم حرفش خیلی متطقیه،بهم گفت:شما پسرا فقط دنبال یکی هستین که فقط دختر باشه،دیگه به هیچ چیزش کار ندارین حتی قیافش،که خب الان میبینم کاملا درسته،روزبه:آره دیگه پسرا اکثرا همینجورین پیمان: اوهوم پس نتیجه میگیریم دخترا  واسه تنهاییه که میرن سمت دوس پسر و پسرا واسه پایین تنه و قسمتی از بالاتنه جنس مخالف البته در اکثریت روزبه : اوهوم :)

اون دوست سوم با ماشین آمد و حرفهایمان را قطع کرد،سوار گشتیم و فاصله اندک تا کوه را با ماشین رفتیم :)

در طول باالا رفتن از کوه چندین بار به نفس نفس زدن و نشستن احتیاج پیدا کردیم که البته ریا نباشه وضعیت خودم یک نمور بهتر از بقیشون بود خخخخخ ولی خب متفق القول به این نیجه رسیدیم که تو اوج جوانی پیر شدیم حداقل نسبت به دوران دانشجویی که همه این هارو مث فرفره میرفتیم بالا :دی تازه اولاش که پله بود اینجوری بودیم گفتی بقشیش خدا به خیر کنه..که البته بقیش هم  به لطف شهرداری بیشتر مسیر جاده خاکی صاف بود که فقط تو برگشت واسه این که حس کوهنوردی ارضا بشه مقداری رفتیم رو کوه ها و احساس کوه نوردی کردیم :دی

و از اونجایی که نمیشه یک پست بدون شعار باشه،باید خدمتتون عارض بشم که تو کوه وقتی دارین از جایی بالا میرین،در اوج این که داره دهنتون سرویس میشه و همه قدمهاتون با  احتیاط که مبادا زیرپاتون خالی بشه،یک جا یک تیکه سنگ فشرده شده در دل زمین هست که با خیال راحت پاتون میزارین روش و همون هم باعث جهش شما به بالاتر میشه هم استراحت هم انرژی مضاعف میشه که مسیر ادامه بدین و خدا در زندگی واقعی نیز از این موردها زیاد زیرپای انسان میزاره و البته خب دیگه وظیفه  انسان که باید تشخیص بده که پاش جای محکم بزاره نه جای شل..بعله :دی

در کل دیگه خیلی حرفی ندارم و در ادامه فقط عکس که رو عکس ها حرف میزنم :دی

آها فقط یک چیز سه عکس اول دوستم با دوربین گوشیش،و عکاس بقیه عکس ها هم خودم با دوربین قشنگ موبایم :دی

AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

گوشه ای از شهر بزرگ مشهد :دی بعله..تازه این فقط یک زاویه از مشهد،کلش تو کادر جا نمی رفت :دی

AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

این هم از همون نما منتها به همراه کارگران همواره درصحنه، زحمتکش و دوست دشتنی


AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

این نما هم واسه دوستانی که مشهد نیستن،نکته عکس اونجاست که اگه بگردین میتونین حرم امام رضا رو پیدا کنین واز راه دور سلامی بکنین :دی ما که خودمون نتونستیم پیدا کنیم خخخخخ


AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

کلا واسه این که بگم چقدر آدمهای کوه نوردی هستیم :دی


AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

یک نکته داره این عکس،اگه تونستین پیداش کنین خیلی چشمهای تیزبینی دارین خخخخخ


AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

در این عکس هم از خودم هنر در کردم،بی ذوق ها :پی


AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

این هم تقابل ماشین و سادگی،دیگه با خودتون بخواین درکش کنین یا نه :دی


AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

کوه خوبه :دی


AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

این هم عکسی شامل خلاقیتهای تکراری،به دوستان گفتم مسخره بازی دربیارین بیننده های عکس سرگرم بشن خخخخ بعدش دوستم پرسید واسه کجا میخوای بفرستی این عکس ها رو...گفتم واسه ناسا...بعله دیگه الان شماها نقش کارشناسان ناسارو دارین خخخخخخخ


AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

خلاقیتی تکراری و حلول سایه های من و روزبه :دی


AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان

کلا نمیدونم چرا این ایده زد به ذهنم واسه عکس گرفتن با این الاغه و به صورت عامیانه خودمم نفمیدم دقیقا فازم از گرفتن این عکس چیه یعنی میدونین همیشه این دوتا انگشت اینجوری میدونستم یعنی چی ولی الان هرچی فکر می کنم یادم نمیاد :دی،اما خب دلیل گذاشتن این عکس صرفا واسه مد شدن این مدل عکسهاست که یکی عکس لنگش میزاره تو وبش،یکی عکس چونش میزاره،یکی عکس شصتش میزاره،یکی دستش میزاره و...،منم گفتم همچین عکسی بزارم از قافله یه وخت عقب نمونم،اصولا هرجا صف تشکیل شده خبری هست،بدون توجه به علت تشکیل شدن صف فقط بدویین تو صف،چون صف خوبه :دی



پ.ن 1: کلا قرار بود این پست تصویری باشه با همون یک تیکه گفت و گو من و روزبه ولی نمیدونم چرا بازهم طویل رفت :دی

پ.ن2:یه چی تو ذهنم بود،هرچی فکر میکنم میبینم دیگه نیست،اومد مینویسم :دی

پ.ن3:آها یادم اومد،این قدر که از کوه عکس گرفتیم همونقدر کوه نوردی نکردیم،رو این حساب گول عکس هارو نخورید خخخخخخخ پ.ن قبلی هم حذف نمیکنم چون..چون..چون پ.ن دوس دارم :دی به خصوص که خیلی وقت بود پ.ن نداشتم :دی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۲۳
پیمان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">