در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

تساوی زن و مرد؟ - قسمت سوم

شنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۲، ۰۸:۳۱ ب.ظ
یکشنبه بیست و نهم دی ۱۳۹۲ . 21:38رسیدیم قسمت آخر،خب یک جمله کلیشه ای تکرار کنم که دوستانی که دوپست قبلی نخوندن حداقل از چرایی این پست چیزی سردرنمیارن،پس یا منت بر سر انجانب گذاشته و دوپست قبلی را به نوش جان میل کنن یا هم که  بانخوندش خیلی شیک و راحت برین بشینین پای تلویزیون سریالهایی از قبیل حریم سلطان تماشا کنید :دی


الان زمانیست که اون دو تفکر پشت سر گذاشتم و البته تجربیات ارزشمند خودش  رو هم دارم ..

موضوعی که خیلی وقتها من به خودش درگیر میکنه این که واقعا چرا خیلی از خانومها جنبه انتقاد ندارن؟چرا تاوقتی ازشون تعریف کنی باهات میخندن و خوبن  ولی وقتی به هردلیلی انتقاد کنی و مثلا به انتقاد بگی تو خوبی دیگه احساس میکنن دشمنشون شدی؟..نمیخوام بگم فقط خانومها..نه خیلی از مردها هم همینن حقیقته..ولی نسبت به زنها خیلی کمترن..چرا با توجه به این که از این تفکرشون این همه ضربه خوردن بازهم دنبالش میکنن...چرا اعتماد به نفسشون میزارن بر پایه مردهایی که قبول دارن و دوسشون دارن؟چرا دوس دارن دروغ بشنون ولی دوست ندارن حقیقتی بشنون که میتونه به پشرفتشون تو زندگی کمک کنه؟چرا اینقدر دوس دارن غلو بشن از طرف مردها یا حتی زنهایی که که مشخصا نیتی پشت این همه تعریف الکیشون دارن ولی وقتی یکی میاد دوستانه انتقاد میکنه....

این همه چرایی من در طول سالهای طفولیت تا جوانیم به وجود اومده..که از همون بچگی که خواستم با یک دختر بازی کنم سریع گریش دراومد اما وقتی پسرهای دیگر فلان کارهای دیگه رو انجام میدادن....تا الان که واقعا دوس دارم با یک دختر مثل دوستم،مثل روزبه،مثل یک پسر برخورد کنم ولی  هیچ جوابی نمی گیرم،البته میدونم همونجور که من دوستی مث روزبه خیلی کم دارم طبیعتا همچین دختری به ندرت پیدا میشه ولی خب بحث سر این که دخترا بیشتر احساسین و کمتر منطقی و پسرا بیشتر منطقی و کمتر احساسی،طبیعتا انتظاری که از یک پسر میتونم داشته باشم به هیچ وجه نمیتونم از یک دختر داشته باشم اما خب به هرحال....

یک دوست داشتم به اسم حسین که رشتش معماری بود و خیلی کارش خوب بود،و از هنر معماری خیلی اطلاعات داشت و کلا آدم پری بود از لحاظ معماری و البته هنری،اون هم مث من البته نه به اندازه من :دی علاقمند و پیگیر کارهای راک بود،یک روز داشتیم راجب گیتار الکتریک حرف می زدیم ،گفت ببین پیمان گیتار براساس آلت تناسلی مرد ساخته  شده به طوری که تو وقتی داری گیتار میزنی عذرمبخوام از نوشتن بقیش معذورم :دی ولی خب باسند گفت،یا ساختمانهای بلند یا خیلی چیزها براساس آلت تناسلی مرد ساخته میشه،البته نمیدونم این حرفهاش واقعا درست بود یا نه ولی خب میدونم خیلی مطالعه داشت، و همچنین ادامه داد،گفت همه این چیزها در طول سالیان گویای این هستن که مردا بر زن ها به طور مخفیانه و نسبتا منطقی سیطره داشتن و کم کم از حالت منطقی و مخفیانش دراومده و به صورت آشکار و غیرمنطقی دراومده در عصر جدید، ...و کلی حرف دیگه که فهوای کلامش همین بود که گفتم

در این بین مردهایی که میان و از حقوق زن ها دفاع می کنن واسم خیلی جالبن،چون بدون شک این مردها خیلی در بین زن ها طرفدار پیدا میکنن و خب دیگه تهش  اون زنهای بدبین چندتا آزمایش آبکی میکننشون و بعد طرفدارشون میشن،اما دلیلش چیه واقعا؟رضای خدا؟خود به خود باید مشکوک شد به این مردها..نمیدونم ولی خب اگه این جهت گیریشون منطقی باشه این حس شک کمتر میشه اما اگه غیرمنطقی باشه باید دید تهش چی میرسه بهشون...

میگن عقل زن ناقصه، من فکر میکنم این به خاطر احساسی بودن رن ها گفته شده،به خاطر این که یک زن حتی منطقی، یک دفعه کاری عجیب غریب میکنه که باهیچ منطقی برابری نداره،که البته تو مردها هم هست ولی خیلی کمتر،ولی من فکر نمیکنم این جمله مانع  تساوی زن و مرد باشه

میدونین خیلی وقتها فکر میکنم خیلی از زن ها دوس ندارن فکر کنن و فقط میخوان به احساسشون تکیه کنن و این دلیل اصلیست برای عدم تساویشون

باز چندتاسوال که همیشه دارم،چرا اینقدر کم هستن زن هایی که مقالات علمی جهان تشکیل میدن؟چرا خیلی از زنهایی که مدرک میگیرن و حتی ارشد می گیرن و حتی با عنوان هایی مث مهندسی(رشته های پزشکی بین زنها خیلی بهتره باز وضعیتشتون) و البته معدل های بالا و الف،ولی یا توخونه میشینن یا  کارهای اداری و سبک انتخاب می کنن و دیگه تهش شاخ غول می شکنن و میرن استاد دانشگاه میشن؟چرا فقط حفظ میکنن و کارایی چیزی که میخونن و نمیفهمن و نسبت به آقایون خلاقیتی تو کارشون ندارن و ایده پردازی زیادی ندارن؟

شاید تا اینجاکه خوندین بگین پسرجان خدا اینجوری آفریدن زن و مرد رو..تو کار خدا که نمیتونی دخالت کنی،زن احساسی تر تو خیلی چیزا قوی تر و مرد منطقی تر و توخیلی چیزها بهتر  ولی دلیل نمیشه مساوی نباشن که ،منم باید خدمتشون عرض کنم که خدا اینجوری آفریده درست ولی با همین خیال ها بودین که رفتین تو حاشیه دیگه،چون تفکر در اکثر موارد دادین به اقایون و خب اصل داستان هم تفکر دیگه،آقایون هم از فرصت استفاده کرده و سیطره برتری مرد رو بدست گرفته اند :)

البته البته نکته خیلی مهم بازبگم که خیلی زن ها وجود داشتنن،وجود دارن و وجود خواهند داشت که الهام بخش این تساوی هستن،اما تعدادشون خیلی کمه،همونجور که تو مخترع های بزرگ جهان،بزرگان ادبی جهان،فیلسوف های جهان و حتی ورزشکارهای جهان  تعداد خانومها از آقایون با اختلاف فاحشی پایین تره

آها راستی یاد این برنامه مخصوص زنها افتادم تو شبکه من و تو که گذری وقتی خانواده میبینن یک قسمتاییش مبینم،سه تا خانوم که انشالله از لحاظ اخلاقی سالمن که ادعای روشنفکری دارن با تیپهای خاص خودشون میان از مشکلات زنها صحبت میکنن و از مهمترین هاش چیه؟حجاب اجباری و رابطه های اجتماعی زنان و مثلا چرا یک زن نمیتونه بعد ازدواج با مردی رابطه نداشته باشه؟..یعنی با همچین برنامه هایی میشه انگیزه کوبیدن سر به دیوار پیدا کرد..که ببینین زنهارو در چه سطح نگه داشتن که حالا گیریم حجابم برداشتیم،چه اثری در ارتقا سطح دانش زن ها داشتیم.....غیر از این که باز بحثی رو ظاهر داریم میکنیم؟ غیر از این که بحث ظاهر طبیعتا فکر از تفکر و تعقل دور میکنه؟..کلا سر آدم درد میگیره که همچین کسایی میشن پرچم دار تساوی زن و مرد..


خیلی خیلی حرف دارم اما متاسفانه هم از حوصله شما و هم از حوصله این پست خارجه،کلی دلیل کلی انتقاد و کلی.....اما خب اگه بخوام کم کم این بحث خاتمش بدم این که از شما میپرسم  خانومهای محترم   واقعا زن ومرد مساوی؟...در این که همواره مردها برتری جو بودن شکی نیست..اما واقعا خودتون چقدر تلاش کردین واسه این؟چقدرتوزندگیتون سعی کردین به تعادل برسین؟چقدر سعی کردین از این سطح وابستگیتون به مردها کم کنین؟ چرا گفتین نمیشه درحالی که نمونه هایی مثل ژان دارک یا نمونه های کاملا ایرانی که میرزا تو نظر دوپست قبل لطف کرد و گفت همواره وجود دارن؟چرا اینقدر به خودتون احترام نزاشتین و مقام عشق به محبوب از خدا بردین بالاتر و از تنهایی ترسیدین؟

خیلی از مردها و زن ها معمولا نکته ای احساسی تو زندگیشون داشتن،کمتر مردیه که کمر خم کنه ولی این تو زن ها کاملا  برعکسه،چرا خودتون اینقدر قوی نکردین و از گذشته عبرت نگرفتین؟

زن ومرد باید با هم مساوی باشن از نظر من نوعی،ولی وقتی خود زنها هیچ تلاشی نکردن چیجوری میشه بعد این همه مدت مرد سالاری تو تمام دنیااین تساوی به وجود بیاد،چرا البته تلاش کردن و زحمت کشیدن  نهضت های فیمینیستی به وجود آوردن ،اما خب واقعا تعصب به چه دردی میخوره؟چون تعصب هم یک جور احساسه،چه ایده ای دارن واسه این که دانش زن هارو ببرن بالا؟

و در آخر اینجوری تموم می کنم که زن و مرد مساوی نخواهند بود مگر این که زن ها براحساسشون غلبه کنند و به حالت تعادل برسوننش و سطح دانش و آگاهیشون ببرن بالا و به دور از تعصب به مردها بگن به نسبت اونا قدرت این دارن که درجهان ابراز وجود کنن.

من فقط میخواستم بگم نباید هرچیزی رو همینجوری که هست قبول کنیم،زن ها اینقدر احساسی، مردها اینقدر منطقی،باید تلاش کرد برای هرچیزی....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۲۸
پیمان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">