در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

نوعی فکرکردن

جمعه, ۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۳:۳۴ ب.ظ

ترجیح میدم تنها راه برم

تا این که با کسی راه برم که هیچ حرف مشترکی و علاقه مشترکی باهاش ندارم

الان که نوشتمش احساس میکنم خیلی یدیهیه

احساس میکنم خیلی عمومیه

احساس میکنم کسی نباشه که بهش اعتقاد نداشته باشه

حتی احساس میکنم  یک ادم بزرگ گفته باشه

اگه نگفته باشه که دم خودم گرم به نام خودم میزنمش خخخ

ولی جدا از این حرفها حتی اگه بدیهی و تکراری باشه هم دلم نمیاد ادامه ندم

چون حال کردم راجبش بنویسم ذهنیاتم

میدونین حرفم خیلی کلیه پس جنسیتی نکنین حرفام چه واسه زن بازن چه مرد با مرد چه مرد با زن فرق نمیکنه

به نظرم ادم عذاب میکشه تو این حالتها

درحالت عادی مگر دلیلی مجازی وجود داشته باشه یعنی مثلا مرد با مرد سواستفاده مالی و موقعیتی و غیره مرد بازنم طبییعتا شهوت و ظاهرگرایی یابازهم مالی و موقعیتی و غیره حتی

ولی از اونجا که روح ها کلیت امور انسان رو دردست دارن بعد یک مدت واقعا به قول ارتشیا به مرحله نکش میرسن و جدایی رخ میده

نمیدونم واسه شما هم اتفاق افتاده ولی واسه من یک نفس تنگی به وجود میاره

خیلیا میگن بعضی ها روابط عمومیشون بالاست میتونن از هردری حرف بزنن و بلاخره از سریال خرم سلطان و چرا رامبد جوان از سحر دولت شاهی طلاق گرفت و این مزخرفات بلاخره حرف مشترکی به وجود بیارن

ولی اقا من نه روابط عمومیم بالاست نه همچین هنری دارم و نه میخوام داشته باشم

چون ترجیح میدم تو زمینه هایی که بهشون علاقه دارم خیلی حرف برای گفتن داشته باشم تا از هرزمینه ای حرفی

نمیدونم شاید غلط باشه ولی واقعا نمیتونم حداقل واسه یک مدت طولانی باکسی که حرف مشترک و روحیات مشترک ندارم درارتباط باشم

شاید جدا از تعصب و طرف گیری واقعامشکل من باشه

و ادم باید باهمه بلاخره از چیزی حرف بزنه و هنر باشه

ولی خب نمیدونم چرا هنر نچسبیه واسه همینم هست که شاید ادم محبوبی نیستم

درکل شاید اما مهم این که من با مدل خودم حال میکنم و فکرمیکنم حال کردن با مدل خود یکی از نیازهای اساسی روحی باشه
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۱/۰۹
پیمان

نظرات  (۵)

۰۹ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۰۳ روزمرگی ...
با این جمله زیباتون.. قاطی آدم بزرگا شدین رفت .. :))

با "مرحله نکش" یا نکشی خیلی موافقم !!:)

منم فکر میکنم حال کردن با مدل خود یکی از نیازهای اساسی روحی هستش.. :-)


موافقم.. توی جمع یا با کسی بودن که هیچ نقطه مشترکی بین افکارتون نیست، عذاب آوره.. !


تغافلی که به حال کسی بود مخصوص
هزار بار به از التفات مشترک است...
صائب
پاسخ:
آره دیگه بایدازاین به بعد ژست روشنفکری بگیرم خخخ

خوشحالم که ایندفعه خیلی نظرامون شبیه هم :)

عجیب داغون کنندست اصن...


وباز بیتی عالی..مرسیییییی
۱۰ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۱۹ اَسی بولیده

پستتون یه سری حرف منطقی بود که کاملا باهاش موافقم

ولی نمیدونم چرا دارم گریه میکنم :,(

پاسخ:
ببخشید اشکتون درآوردم
چه میشه کرد دردیست روبه فزون
۱۰ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۳۹ روزمرگی ...
:)))تخلصی .. اسم شهرتی چیزی هم پیدا کنید واسه خودتون :)


خواهش میکنم.. قابلی نداشت ^_^
پاسخ:
باو خیلی وقته دارم که خخخ حتی قبل این که شروع کنم به نوشتن واسه خودم انتخاب کردم خخخ
پینکی چیه پس خخخ

لطف دارید :)

۱۱ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۳۹ روزمرگی ...
راااست میگیـــن.. حواسم نبود :))
خب پس نصف راه رو قبلا رفته بودین که! خخخخ
پاسخ:
حواستون باشه دیگه خخخخخ
آره دیگه خخخ
نه ...
تنهایی بدتره...
پاسخ:
میدونین وقتی تواین جمع باشین و تنهاباشین
اون تنهایی به مراتب بدتر از تنهایی عادی
خیلی بدتر
به شدت تجربش کردم که میگم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">