در مسیرناکجا آباد

مینویسیم تا بدونیم هستیم...
در مسیرناکجا آباد

چه به بازی ادامه بدی،چه بازی ادامه ندی..جهان به بازی خودش ادامه میده،توقفی وجود نداره،پس فکر کنم بهتره سعی کنی بهترین بازیت بکنی و بهترین نمایشت به اجرا بزاری،به جای این که مدام وقتت به غرزدن و کثافت کاری تلف کنی.

بایگانی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

درگیری های من

دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۵۴ ب.ظ

واقعا که خیلی چیزا تو بچگی واست الهام بخشن واسه این که بتونی حس الانت بگی

از نمونه هاش مث همین کارتون فوتبالیست ها

احساس سوباسا دارم

وقتی تارو از کنارش رفت

بعد یک مدت واکی بایشی هم رفت

و سوباسا موند و یک تیم نصف و نیمه  با بازیکنایی کاملا متوسط

جز خودش که عالی بود

البته من مث سوبا سا عالی نیستم

ولی شرایط همونجور سخت میبینم واسه خودم

یک ادم متوسطم با یک تیم متوسط

ای کاش بود کسی که باید میبود

کاش مادرم کنارم یود

و میشد از خیلی چیزا باهاش صحبت کنم

کاش دوست هایی سراسر امیدوار داشتم که از صحبتهای امیدوارکنندشون

انرژی میگرفتم

ولی نیست

ولی تو دوره ایم که خوردم به ادمهای خسته

حالا یک منم که حق کم اوردن واسه خودم نگذاشتم

منم که دنیا دنیا امید و برنامه و رویا دارم

درسته که هیچ کس توقعی ازم نداره

بدبختی ولی خودمم که فکر میکنم باید خیلی کارها بکنم هم برای خودم هم برای بقیه

و میدونم که اخرش ادم خوبه داستان نخواهم بود

تو جامعه ای هستیم اخه

که همه از خوندن کتاب شازده کوچولو خوشحال میشن

ولی تا تقی به توقی میخوره خودشون بزرگ تر میبینن و دوس دارن بزرگ بشن

 کسی قدمی برنمیداره در جهت کوچیک موندن و تازه موندن و امیدوار....

اما خب مسیری که انتخاب کردم..

پینکی:هی هی پیمان

چیه؟

پینکی:بارها و بارها این حرفهارو  با کلمات مختلف و جملات مختلف حالا چه غلط و چه درست زدی...خیلی وقتا چیزی بهت گفتم خیلی وقتا نه...بس کن دیگه

خب پرم باید یکجوری خالی بشم

پینکی:خب بیا ایندفعه یکجوری دیگه خالی بشیم

هوم

پینکی:بیا یکم مرور کنیم خاطرات یکم بخندیم

دلت خوشه..مشکلت اینه

پینکی:اون تاتر بود توش میگفتن سن من سن من گلوب گلوب خخخخخخخخخخخخیادش بخیر چقدر خندیدیم خب

پینکی:اون تیکه فیلم سن پطرزبورگ بود محسن طنابنده تو خونه سالمندان داشت با تلفن صحبت میکرد.. پیرمرده با لهجه ارمنی میگفت..ببخشید آقا(اونور خط) پسرمه؟ بعد محسن طنابنده میگفت نه پدرجان پسرت کجا بود؟باز دوباره پرسید..باز گفت نه به خدا پسرت نیست...بعد عصبانی شد پیرمرده گفت مرتیکه پفیوز من که میدونم پسرمه چرا بهم دروغ میگی و رفت...باز دوباره برگشت همون سوال پرسید..ببخشید اقا پسرمه؟محسن طنابنده:آره پدرجان پسرته بیا باهاش صحبت کن...پیرمرده گفت:بهش بگو من باهاش هیچ حرفی ندارم خخخخ

آرررره خیلی خوب بود

پینکی:یا اون تیکه فیلم مارمولک...پرویز پرستویی به دختر تو کوپه قطار در جواب مادر دختره گفت...انشالا تعالا یک همچین مالی ی ی ی یعنی اهم یه همچین بانوی وجیهه ای روزمین نمیمونه خخخخخ

خخ اره اونم نامرد خیلی خوب بود

پینکی:یا اصلا همین یاسمین..جزقل دایی...با این سن کمش یادت اون داستان سوسک رو چقدر بامزه تعریف کرد

خخخخخخخ پدرسوخته خیلی شیرین..خخخخخخ

پینکی:وااااای سر این تماشای بازیهای المپیک چقدر با بچه ها خندیدیم....هوووم...چقدر بازی خوبی کردن والیبال بانوان..آخ آخ پینگ پونگ بانوان...اون چشمهای هیزت داشت از حدقه در می اومد و مدام با بچه ها میخندیدیم

آخ آخ گفتی آخرش تو کف تماشای این والیبال بانوان میمونم..خیلی خووووبن خیلییییییی..نامردا هیچ جا پخشش نمیکنن..واسه دانلود هم نیست دانلودش کنم

پینکی:هههههههههههههههه خاک به سرم..بی حیاااا خجالت بکش ابرومون بردی که...شرافت نزاشتی واسمون...الان همه فکر میکنن کلا تو فکر این چیزایی..خاک تو سرت یکم جنبه نداری.اه

خب به من چههههه خودت شروع کردی....وگرنه من که اصلا یادم نبود

پینکی:غلط کردی من تو لفافه گفتم یکم جو عوض بشه..وگرنه کدوم مرد خنگی میشینه پینگ پونگ بانوان نگاه کنه...تو جوگیر یهوووو گند زدی به همه چی

اصلا کی به تو گفت بیای وسط بزار همون پستمون ادامه بدیم ای بابا..مث نخود میپره

پینکی:خو من اومدم از تکرار درت بیارم خنگول..اصلا برو به همون تکرارت برس ایش

نخود هر آش...ولی دمت گرم خداییش خندیدم..ایدت خوب بود افرین افرین

پینکی:آره دیگه ما اینیم..ولی گند زدی اخرش...یکم تودار باش خو..ملت هزارتا چیز میبینن صداشون درنمیاد..یک سری مسابقات دیدی شرافتمون بردی..ندید پدید

ولش کن..ولی خوبن خداییش خخخخ

پینکی:کوفت بی جنبه هیز

بابا عب نداره..کل دنیا دارن میبینن عزیزم

پینکی:ها شما؟من با شما نسبتی دارم؟ببخشید من با شما صنمی دارم؟

اااااااا...دارمت واست

پینکی:خخخخخ

......

پینکی:....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۲۵
پیمان

نظرات  (۷)

ما که قبلا همش احساس بروسلی شدن میکردیم :)
پاسخ:
خخخخخخخ قدرت تخیلتون خیلی خوب بوده دیگه
پینکی واقعا طرف دوم مکالمتون بود یا هردوش خودتون بودید؟!
در هرحال جدای از قسمت های خنده داره پست مثل مارمولک درباره قسمت اولش بگم که دقیقا اینکه آدم فکر میکنه خیلی کارا باید بکنه هم برای خودش هم برای بقیه   خودش میتونه امید و انگیزه ی ترقی باشه، چرا اینجوری بهش نگاه نشه؟!
دقیقا امروز جمله انگلیسی ای میخوندم که معنیش میشد اگه چیزی رو که هیچوقت نداشتی رو میخوای باید کاریو انجام بدی که هیچوقت انجام ندادی!
پاسخ:
سلام.خوش اومدین
پینکی مدیریت درون من رو به عهده داره و مدیذر داخلی محسوب میشه :)
دقیقا با حرفتون موافقم...کاملا مشخصه...خوشحالم که اومدید و نظری به این خوبی دادین :)
۲۶ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۷ حسین یحیی زاده
خیلی خوبه که سختیها رو قبول داری و تلاشت رو میکنی. کاش منم اینجوری بودم...

بقیه جان هم عالی بود...

و بکم که من از سوباسا هم بهتر بازی میکردم...
پاسخ:
کاش تنبل نبودم...ندید میگم خیلی از من بهترین :)
لطف دارید
خخخخخ جدا؟
بیچاره پینکی...
چقدر از دستتون حرص میخوره!
پاسخ:
حقیقتش منم گاهی دلم میسوزه واسش
گناه داره خداییش
سلام
منم باید یه پینکی برای خودم دست و پا کنم :))
پاسخ:
سلام
خخخخ
خداییش واجبه ولی :دی
مگه پینکی دوستتون  نیست ؟
وای خدا به پینکی هم صبر بده .آمین...

سلام :)


+
نتیجه گیری :
شما ماهواره دارین آیا ؟o_O
نوچ نوچ ...
پاسخ:
پینکی مدیردنیای منه :)

آمین خخخخ

سلام :)


متاسفانه خخخخخخ

توصیف حست خیلی خوب از آب در اومده با اون مثال فوتبالیستا

و چه خوب که درونت مدیر داره که راست و ریستت کنه

درون من یه دسته وحشی شورش زندگی میکنن

پاسخ:
لطف دارین :)
چه وضعی..خب تمدن بهشون بدین خخخخ

البته درون منم وقتی دعوا میشه..مدیر میشینه فقط نگاه میکنه خخخخ مث وحشی ها میوفتن به جون هم خخخ

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">