روانشناسی جنسی
نسل ما نسل روانشناسی جنسی نبود
من کلا دستم به بابام یکبار میخورد تو طول سال اونم موقع عید نوروز که باهم دست میدادیم و روبوسی میکردیم
البته اگه نوازشهای تربیتی در طول سال از سوی پدر جز تماسهای جسمی حساب نکنیم
مث الان نبود باباهه از بیرون بیاد خونه باهمه دست بده و .....
مامان و بابا که اصلا یک وضعی
کل تماسی که ما از اینا میدیدیم
همون عید نوروز بود
که از جذاب نرین و مورد علاقه ترین صحنه های سخسی زندگیمون بود
که مامان و بابا میخوان باهم روبوسی کنن
تازه اگه به دست دادن خالی ختم نمیشد
و تو اوج رابطشون قرار داشتن
و قبلش بحثی دعوایی نکرده بودن
وگرنه که نگاه همم نمیکردن چه برسن به حتی دست دادن
مثل حالا نبود پدر ومادره کم مونده جلوی بچه عشق بازی کنن
واقعا چی میگن این روانشناسا
درکشون نمیکنم
وقتی اینجوری بزرگ شدی
چیجوری توقع داری الان یهو
بپرم تو بعل بابام ومامانم و به آعوش بکشمشون
و بگم مامان بابا ای لا یو
با این سطح روابط بین بچه و پدر و مادر
توقع ندارین که دیگه خواهر برادر به هم نزدیک باشن
چون دقیقا به صورت کاملا قابل حدس
تنها تماس برادرها با خواهرها هم همون عید نوروز خواهد بود
که میفهمیدیم نه با خواهرامون هم محرمیم
دیگه شوخی و این چیزا تو فاصله چندین متری و کلامی صورت میگرفت
بابا من تا همین چندسال پیش تعداد دفعاتی که دستم به نامحرم خورده بود یادمه خخخخ
پنج بار بود
که مثلا دوبارش دو تا خانوم دست دراز کردن و من نتونستم جاخالی بدم دیگه و.....
اها یک بارش هم خونه خالم بودم اینا دعوت شدن به نامزدی یکی از فامیلهای شوهرخالم
بعد اینا دیدن نمیتونن پرم باز کنن من با خودشون بردن خخخ
ما هم رفتیم اونجا و....
چند عدد فامیل تهرانی داشتن که کلا خفن های اون مجلس اونا بودن..با اون لباسهای .....
همه چی مختلط بود و همگان در حال رقص
منم کلا هیچوقت رقص بلد نبودم..ولی بودم بینشون کلا خخخ
دوبار تنم به تنه این دوستان تهرانی خورد که اونجا فکرکردم اتفاقی بوده
ولی بعدش که ویدیو چکش با خودم چک کردم..دیدم نه کاملا از قصد بوده و کاملا شهوانی بوده متاسفانه
البته اون شب کلا شب خوبی نبود چون حس بدی که از اون شب برام مونده جدا از این ویدیو چکها این بود که اولین شبی بود تو زندگیم که برای خوشگدرونی نماز مغرب عشام قضا شد....این که یادش میوفتم خیلی بهم نمیچسبه خاطرش
اون یکبار دیگه رو یادم نمیاد دستم به کی خورد خخخخ
کاری ندارم
الان اگه به این نسل بگی من دوست دختر ندارم عمرا حرفت باور کنن
مگه داریم مگه میشه
ضمن این که خالی از لطف نیست گفتنش که خیلی از همین نسل خودم هم کم کم به جرگه نسل بعدشون پیوستن
و آره خخخخ
حالا از موضوع خارج میشیم ولی خب در کل هروقت مثلا به کسی گفتین من تا حالا دوست پسر یا دوست دختر نداشتم و باور نکرد
بدونین خودش این کارست که اینقدر تو گود بوده دیگه نمیتونه بقیه رو از این موضوع مبرا بدونه
از موضوع خارج نشیم
خیلی نسبت به این نسل طفلکی بودیم خلاصه
اما اینارو نگفتم که بخوام مظلوم نمایی کنم
چون باز ما از نسل قبلمون بهتر بودیم
و اونا از نسل قبلشون و.... در این حد که که شاید در نسل اونا پسرها بعد شیش سالگی مثلا حق دست زدن به مادرشون یا سرلخت دیدن مادرشون نداشتن
نه اینارو نگفتم که بخوام نسلم بکوبم
نگفتم که بگم ما خیلی سختی کشیدیم شما که کلا ... نه اصلا
فقط گفتم چون از دلایل اصلی همین شکستهای احساسی مزخرف و نابودی زندگی جوونها
همین نبودن روانشناسی جنسی
اگه پدر و مادر تماسهای جسمی متعادل مثل به اغوش کشیدن و بوسیدن رو جلوی بچه ها انجام بدن
اگه مادر از یک روزگی تا سی سالگی مثلا...پسرش یا دخترش..به خصوص پسرش...به آغوش بکشه بوس کنه..نوازش کنه. کلا تماس جسمی باهاش زیاد داشته باشه
اگه پدر از یک روزگی تا سی سالگی ...دختر و پسرش..مخصوصا دخترش به آغوش بکشه و بوسش کنه و تماس جسمی ایجاد کنه
و متعاقبا در اثر مواجهه با این برخوردها برادر با خواهر ..برادر با برادر و خواهر با خواهر تماسهای جسمی نزدیک ایجاد کنن
اونوقت برای هر پسر و دختری اتفاقات احساسی تو سنی که باید رقم بخوره رقم میخوره
مفهوم روابط جسمی سالم رو میفهمن
و از سنین کم منتظر نیستن تا زودتر دختری یا پسری بیاد و واونارو سیراب کنه از احساسات عاطفی و جنسی
طوری که انگار گمشده ای از این لحاظ ها در کسی جز خانوادشون دارن
که بخوان به جای خود طرف
دنبال گمکرده هاشون داخل اون باشن
و پس از اون شکست و شکست و شکست
ای کاش محتوای کتاب درسی های بچه هامون پربشه از مفاهیم پایه ای زندگی
تا یاد بگیرن در اینده
ذهنشون درگیر چیزهای اصلی باشه
نه چیزهای فرعی و فرعی و فرعی
و هرچیزی رو به وقتش بخوان و اصیل و سالم و شکیل
فکر می کنم یعنی اینجوری باشه درست تره
یجورایی اخه دیدم که میگم خخخخ
اما باز هم من روانشناس نیستم و این صرفا یک نظر آدمی عادیه
و هرچیزی رو به وقتش بخوان و اصیل و سالم و شکیل
فکر می کنم یعنی اینجوری باشه درست تره
یجورایی اخه دیدم که میگم خخخخ
اما باز هم من روانشناس نیستم و این صرفا یک نظر آدمی عادیه
یه آمار هم جدیدا خوندم که عامل خیلی از طلاق ها روانشناسها و مشاورین هستن .
http://jorda.ir